RSS

بایگانی ماهانه: ژانویه 2012

اقامه ی دعوا، دشوار تر از افترا زدن است.

« در (…)1 بعضی کسان به دیگران افترا می‌زدند برای این که خودشان مناصب عالی دولتی را به چنگ آورند.

آماج این افتراها، اشرافی بودند که در برابر جاه طلبی‌های افترازنان پایداری می‌ورزیدند و افترازنان از عمل زشت خود از این طریق فایده می‌بردند.

که خود را نیکخواه مردم قلمداد می‌کردند و آتش ناخرسندی توده‌ی مردم از اشراف را دامن می‌زدند.

برای این گونه، مثال فراوان است!‌ »

×××××

این‌ها که خواندی مربوط به وقایع اخیر نیست. حتی مربوط به سال 88 هم نیست. راستش را بخواهی احتمالا مربوط به سال 17 است: 1517 (896 هجری-عصر شاه اسماعیل صفوی) یعنی 5 سال دیگر می‌شود 500 سالش!

(1.) آن جای خالی ابتدای متن هم «تهران» نیست. «فلورانس» است!

این ها (تیتر و متن) عینا از فصل هشتم از کتاب اول از کتاب مشهور «گفتارها«+ اثر نیکولو ماکیاولی نقل شده است.

گفتارها (1517)، نیکولو ماکیاولی/ترجمه: محمد حسن لطفی(1377)،‌ انتشارات خوارزمی، چاپ دوم(1388) صفحات  63 و 64!

××××

بگذارید از خواندن تتمه اش محروم‌تان نکنم:‌

×

«ولی من به یک مثال قناعت می‌کنم.

سپاه فلورانس به فرماندهی «مسر جیوانی گوئیچاردینی» (Messer Giovanni Guicciardini) شهر لوکا را محاصره کرده بود و او به علت رهبری نادرست یا از بخت بد نمی‌توانست شهر را متصرف شود. به هر حال متهمش کردند که از مردم شهر لوکا رشوه گرفته است و دشمنانش به این شایعه دامن زدند و گوئیچاردینی چنان مستاصل گردید که برای رفع تهمت از خود می‌خواست داوطلبانه به زندان برود ولی امکان رفع تهمت برایش وجود نداشت؛ چون در شهر قانونی و نهادی برای این کار موجود نبود. در نتیجه میان دوستان او که اکثریت اشراف شهر را تشکیل می‌دادند از سویی و کسانی که خواستار تغییر حکومت فلورانس بودند کشمکشی بزرگ در گرفت که سرانجام مایه‌ی تباهی شهر شد!» (شهر لوکا  پیش کش! ناراحت)

« به این گونه کسان (افترازنان) باید امکان داد تا که به عنوان مدعی، به دادگاه روی آورند و اگر ادعای خود را ثابت کند، باید به آنان پاداش داد یا دست کم نباید مجازاتشان کرد؛ ولی کسانی که نتوانند ادعای خود را به اثبات برسانند، باید مجازات شوند. »

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 27 ژانویه 2012 در ماکیاولی, نقل از دیگران, نگاه سیاسی

 

برچسب‌ها: , ,

سخنرانی سالیانه ی آقای اوباما (2012)

رئیس جمهور امریکا یک سخنرانی سالانه در کنگره امریکا ایراد می‌کند (State of the Union Address) که سخنرانی مهمی است. (در مایه‌های سخنرانی برای همه‌ی کارگزاران نظام)

امسال نیز این سخنرانی انجام گرفت (+) و از آن جا که آقای اوباما، آدم فصیحی است، بنده نیز به جهت تقویت زبان انگلیسی‌ام(خصوصا مهارت شنیدن)، آن را کامل گوش کردم و نکات جالبی برایم داشت.

از خانم کارمند ساده‌ی دوباره شاغل شده‌ای به نام «جکی بری / Jackie Bray» که درست کنار میشل اوباما نشانده بودندش و  نیز همسر استیو جابز که در مجلس حضور داشت تا نظامیان و نمایندگان و برخی مقامات قضایی.

این‌ها همگی مورد خطاب قرار گرفتند و در نطق او به صورت تاثیرگذاری مورد استفاده واقع شدند.

نطق با تعظیم و احترام به نظامیان آغاز و با بزرگداشت و احترام به ایشان پایان یافت و با آنان مانند قهرمانان ملی رفتار و از ایشان یاد شد و تشویق یک‌دست و محکم همه‌ی حضار آن هم به صورت ایستاده (چه دموکرات و چه جمهوری خواه / خیلی جاها، فقط عده ی خاصی بر می خاستند) برای آنان، حتی برای مثل من غیرامریکایی هم تاثیرگذار بود.

از حدود 66 دقیقه سخنرانی، که بارها با تشویق حضار قطع شد، تنها 5-6 دقیقه به مسایل غیراقتصادی و غیرداخلی امریکا پرداخته شد. آن هم در دقایق انتهایی (حدود دقیقه 54 تا 59) و ضمن تجلیل از موج دموکراسی خواهی (همان «بیداری اسلامی» خودمان!) خاور میانه در چند جمله، به سوریه و ایران پرداخت و به سرعت هم از آن گذشت.

جملاتی که درباره ی ایران به کار برد، شباهت عجیبی به ترکیب جملات و موضع آیت الله خامنه‌ای داشت.

«ایران از همیشه ضعیف تر و منزوی تر است و امریکا از همیشه قوی تر است.»

دقیقا قرینه ی جملاتی که آقای خامنه ای بارها گفته اند:

«ایران امروز از همیشه ی خود قوی تر است و امریکا از همیشه ضعیف تر و منفور تر.»

و تصریح کرد که امریکا مصمم است که تکلیف ایران را در برنامه ی هسته‌‌ای اش معلوم بکند و در این زمینه هیچ گزینه‌ای را از روی میز برنخواهد داشت. و البته پشت سرش وعده هم داد که ایران اگر هم‌راهی بکند، می‌تواند دوباره به جامعه‌ی جهانی بازگردد!

که این بخش‌های مربوط به ما، در اخبار شبکه‌های خبری پوشش داده شد.

برای من بسیار جالب بود که بخش عمده‌ی سخنرانی او اقتصادی بود و اصل و اساس آن را مساله‌ی بیکاری و اشتغال و لزوم اشتغال زایی و کارآفرینی و تسهیل در قوانین تجاری به نفع ایجاد کنندگان شغل در داخل امریکا (تولید کنندگان و کارآفرینان)، تشکیل می‌داد و سپس لزوم تحول در قوانین مالیاتی و سرمایه گذاری در انرژی‌های پاک و برگشت پذیر و تغیراتی در سیستم قضایی و …

یعنی 90 درصد داخل، 10 درصد خارج!

و از آن 90 درصد داخل، 80 درصد اقتصاد!

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 26 ژانویه 2012 در نگاه اقتصادی, نگاه سیاسی

 

برچسب‌ها: , , , ,

مساله ی عصمت

بارها پیش آمده که در بحث‌هایمان با حامیان پا به قرص (نظیر داش حسین خودمان!) که بگوییم «مگر فلانی معصوم است؟ »

بدیهی است که بی‌تردید ایشان -و هر بچه شیعه‌ای- پاسخ می‌دهد که «البته که نه».

و به حق گله می‌کند که چه کسی گفته معصوم است و ما کی چون‌این داعیه‌ای داشته‌ایم؟ و این حرف شما، انحراف از بحث و جوسازی است و بحثی منطقی نیست.

و انصاف باید داد که گاهی هم حق دارد. یعنی گاهی قصد ما واقعا «جوسازی» است!

ولی به نظرم اصلا انحرافی نیست.

پس بگذارید یک بار دیگر بپرسم.

*

-من: آیا کسی که -مثلا- در جایگاه رهبر نشسته، معصوم است؟

×داش حسین فرضی: البته که نه. معلوم است که معصوم نیست. ما هم این را نمی‌گوییم.

-من: پس ممکن است اشتباه کند؟

×داش حسین فرضی:  آری. ولی گاهی در عمل فرصت توجیه و توضیح نیست و اگر برای هر مساله‌ای بخواهیم اما و اگر کنیم، کار پیش نمی‌رود و دشمن آش را با جاش می‌برد!  لذا در مقام اجرا، گاهی تبعیت -ولو این که حدس می‌زنیم اشتباه است (یقین نداریم)-، لازم است!

-من: بند دوم جوابت را با اندکی تسامح قبول می‌کنم (گرچه حرف در هم‌این فقره هم فراوان است. یعنی ممکن است با نگاه مدیریت اجرایی -و با تسامح و تحت شرایطی- بتوانم آن را بپذیرم، ولی از نگاه شرعی، خیر! شرع در این فقره انعطاف زیادی ندارد. حتی امام معصوم هم چون این چیزی -اطاعت بی‌چون و چرا و بی‌حجت عقلی و شرعی- از ما نخواسته چه رسد به غیر!) ولی من با هم‌آن بند اول کار دارم.

 

چه مکانیزم و روشی برای شناسایی و تصحیح این اشتباهات محتمل (که به علت جایگاه و قدرت بالای این مقام و موقعیت استراتژیکش، حیاتی و خطرناک و -بعضا- مرگ‌بار خواهند بود؛ ولو این که کوچک باشند -یاد اواخر خرداد به خیر!-)  وجود دارد یا تعبیه شده؟

یک جور دیگر بگویم.

وقتی می‌پذیریم که احتمال خطا کردن وجود دارد، باید فکری برای پوشش این خطاها کرد یا خیر؟

چه راهی وجود دارد؟ چه باید کرد و چه می‌کنند و چه می‌شود کرد؟

چه چیزی باید در قانون دیده می شد که نشده است؟

فقط لطفا از این حرف‌های تعارف‌گونه بیایید بیرون که «خود به خود عزل می‌شود»!

*

چرا می‌گویم تعارف (آن هم «شابدولظیمی» یا به قول کاشی ها، «خوشوا قمصری»!)؟

*یکم. کجای عالم قدرتمندترین فرد/نهاد یک کشور خود به خود، خودش را عزل کرده؟! (بگذریم از امپراتور ژاپن. که البته او خودش را عزل نکرد بلکه از قدرت خودش به نفع مردم و نهادهای مدنی کاست)

*دوم. گیرم که بحث قدرت طلبی نباشد. یعنی واقعا و خالصا لله باشد همه چیز. با اصل «دفع افسد به فاسد» چه می‌کنید؟  فرض کنیم که بنده خطایی کردم و «خود به خود» عزل شدم. ولی حساب می‌کنم -و باید بکنم- که الان من بروم پشت تریبون بگویم که «آی مردم من خود به خود معزول شدم!» جامعه چه می‌شود؟ چه بلوایی در کشور به پا می‌شود؟  چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟ مجلس خبرگان هم که بارها گفته «الان از تو بهتر کسی نیست! و تو خود خدایی و جایگزین نداریم برایت! «و از این جهت هم حجت شرعی بر من تکمیل است که کسی نیست جای من را پر کند!

لذا فساد و هرج و مرج و ناگواری‌هایی که بعد از این «انعزال ِخود به خود» پیش خواهد آمد، هزار بار بدتر است از ماندن ما! پس باز هم برای ادای وظیفه‌ی شرعی و جلوگیری از نابودی کشور -که انصافا بعید نیست در چون این شرایطی-، ناچارم که به رغم «خود به خود عزل» شدن، دوباره «خود به خود نصب» شویم تا ببینیم آخرش چی می‌شود! و این یک «دفع افسد به فاسد» کاملا معقول و مشروع است.

و واقعا هم تصمیم درستی است؛ عقلا و شرعا.

*سوم. اصلا مگر پدیده ی «عزل شدن» چیز خوبی است و دردی دوا می کند و مثبت است؟

این چه منطق ناشیانه‌ی «صفر و یکی» است! یا همه‌ی جواب‌ها را درست می‌‌دهی یا مردود و معزول!؟  یا همه یا هیچ

هر کسی را بیاوریم و معصوم نباشد، بالاخره اشتباه می کند. اگر بنا باشد همه -هم‌این طوری پشت سر هم- خود به خود عزل شوند‌ که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود!

اصلا چرا این قدر خشن؟!

مقام مسئولی که اشتباه کرد،‌ به جای معزول شدن،‌ مسئول باشد. مسئولیت کاری که کرده را بپذیرد. خطایی که کرده را تشخیص دهد و تصحیح کند.

*چهارم. از همه ی این ها مهم‌تر، گیرم که عزل شدن، اثر مثبت داشته باشد؛ در قانون که نباید چون‌این چیزی به این درجه‌ی بالای اهمیت، «خود به خود» انجام شود که!

به این می‌ماند فرمان ماشین مشکل داشته باشد و نیاز به تعمیر داشته باشد. و وسط رانندگی یک‌باره و «خود به خود» عزل شود و تلپی بیفتد کف ماشین! بدیهی است که ما سرنشینان این ماشین، خواهیم رفت قاطی باقالی‌ها!

****

برادر اندیشمندم جناب «شهروند دردمند»، مطلب خوبی در وبلاگش درباره‌ی نگاه مهندسی نرم افزار و مقوله‌ی باگ هندلینگ و خصوصا  پردازش استثناء+ و لزوم بکارگیری آن نگاه در قوانین و … نوشته بود. که واقعا صحیح است و جای هر دو (مدیریت ایرادات و مدیریت استثنائات) در ساختار سیاسی ما خالی است.

ما باید مکانیزم سخت و تعبیه شده در قوانین داشته باشیم برای مهار این مساله و پیش گیری، تشخیص و تصحیح اشتباهات.

بی‌هیچ توهین و جسارتی. بی‌هیچ قصد بدی. فقط و فقط به قصد اصلاح و بهتر شدن زندگی مردم و پیشرفت جامعه مان و از روی صداقت و عقلانیت.

ما باید از حقوق مردم مان پاسداری کنیم. مردم ما حق‌شان است که مسئولان‌شان اشتباه نکنند (لااقل اشتباه فاحش نکنند، و لااقل تر(!) چند سال بر آن اصرار نورزند!) و به ثروت و عمر و اقتصاد و زندگی‌شان گند نخورد به خاطر اشتباهات قابل پیش گیری/تصحیح مسئولین‌شان.

حالا من -در اقتدا به افروغ عزیز- از شخص اول مملکت مثال زدم تا بقیه تکلیف‌شان معلوم باشد. خصوصا مدیران اجرایی و تصمیم‌گیران و مقننین؛ که اشتباهاتشان نقدتر است و سریع‌تر در زندگی مردم اثر می‌کند.

***

البته ما تجربیاتی در این فقره نیز داشته‌ایم، که گوارا نبوده است و نتیجه‌ای از آن تلاش‌ها حاصل نشده‌است. نه لزوما بدان سبب که غلط و غیرکارشناسی بوده اند. شما نگاه می‌کنید و می‌بینید که بسیاری از مطالبی که خاتمی و مجلس ششم به دنبالش بودند، از منظر کارشناسی و آکادمیک، مطالب درست و دقیقی بوده‌اند ولی چون بخش بزرگ (کمینه قدرتمند) ِجامعه و حاکمیت به ایشان اعتماد نداشتند و در عین حال به لزوم و اثربخشی این اصلاحات باور نداشتند، و توده‌ی عام نیز اصولا تصوری از حرف‌هایی که این‌ها می‌زدند، نداشتند؛ در عمل موفقیت آمیز نبود و نتوانستند پیش‌اش ببرند. و در بن‌بست‌های زیادی از قبیل شورای نگهبان و قوه‌ی قضائیه و دادگاه مطبوعات و … گیرکردند.

گاهی دلایل شورای نگهبان در رد برخی مصوبات مجلس ششم را می‌خوانی، واقعا نمی‌توانی تصمیم بگیری که این واقعیت است یا طنز است. نمی‌دانی گریه کنی رواتر است یا بخندی!

چرایش یک ریشه‌ی روانشناسی دارد.

مع الاسف، بسیاری از کسانی که انتقاد می‌کنند/دفاع می کنند (خصوصا رجال سیاسی نسل اول و دوم انقلاب) مسایل‌شان بسیار شخصی است. یعنی علت بسیاری از تصمیمات و نظرات‌شان، مسایل و موضع گیری‌های شخصی است تا ملی و کارشناسی. و هم‌این مطلب باعث می‌شود که تیغ حرف درست‌شان هم در عمل نبرد (ماجرای دوچرخه مهدی و مجتبی!).

طرف با شخص آقای خامنه‌ای مشکل دارد -شاید حق دارد؛ شاید ندارد- می‌رود پشت یک چیز دیگر سنگر می‌گیرد و تئوری می‌بافد. یا برعکسش از این طرف. با فلانی مشکل دارد، حرف و راه‌کاری که درست هم هست را می‌گذارد زمین -چون فلانی گفته- و راه دیگر می‌رود با هزینه‌ی گزاف از کیسه‌ی ملت.

به عبارتی اصلاح طلبی فلان آقا، پوشش مساله‌ی شخصی‌اش با گروهی است که محافظه کار می‌نامدشان! و اصول‌گرایی آن یکی هم لباسی است برای دنبال کردن مساله‌ی شخصی‌اش با آن آقای دیگر و البته تنعم بر سفره‌ی ولایت! از جنس دعوای استقلال/پرسپولیسی (بی‌مبنا و سلیقه‌ای و شخصی؛ آبی شدن از لج قرمز؛ قهوه ای شدن از لج سبز!) است نه از جنس اختلاف نظر مبتنی بر رای کارشناسی.

حالا الفنون آمده و «کودک درون» حضرات را آورده بیرون و لجاجت‌های دوران مهدکودک را در دوران ریاستش می‌کند و این فرهنگ را با خودش به میان رجال سیاسی کشور آورده، بحث دیگری است!

*****

ولی نسل ما، و نسل آینده، باید جور دیگر بیندیشد و عمل کند. باید این نظرگاه‌های شخصی را به کناری بنهد و راست و حسینی ببیند چی به نفعش است. نفع دنیا و آخرت.

نه از نفع دنیایش کوتاه بیاید به نفع آخرت ِبدلی (که دین نشناسان مدعی متحجر عرضه می‌کنند و مصداق «اخسرین اعمالا» و «من حرم زینت الله؟» هستند) و نه از نفع آخرتش به نفع دنیای بدلی (که برخی غرب‌زدگان عرضه‌اش می‌کنند به عنوان بهشت موعود. و خوش خیالی‌یی دارند که خود غربی‌ها ندارند!) کوتاه بیاید.

چون این باد!

 
۱ دیدگاه

نوشته شده توسط در 25 ژانویه 2012 در نگاه سیاسی, غم زمانه

 

برچسب‌ها: , , , ,

تنگه ی هرمز

نمی‌دانم چرا تصور خیلی از ما نسبت به این تنگه‌ی هرمز+، با واقعیت‌های جغرافیایی ‌اش، این همه تفاوت دارد؟!

ما خیلی وقت‌ها طوری صحبت می‌کنیم که انگار تنگه‌ی هرمز، ملک طلق پدرمان است. حال آن که اصولا قسمت‌های عمیق قابل کشتی رانی، به عمان نزدیک تر هستند تا به ایران. (نقشه را ملاحظه کنید)

**

تنگه هرمز
(برای مشاهده در ابعاد بزرگتر،کلیک کنید+)

×

مقاله ی+ فرزانه روستایی در این فقره، خواندنی بود.

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 23 ژانویه 2012 در ژئوپولتیک

 

the Flowers of War

چه فیلم خوبی بود این فیلم گل های جنگ+.

با احترام تمام به اصغر فرهادی و فیلم واقعا خوبش،
بروبکس گلدن گلوب خیلی به ش حال دادند که در برابر چون این فیلم خوبی، به فیلم او جایزه دادند.

یک جورهایی یک شیندلرلیست چینی بود.

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 23 ژانویه 2012 در فیلم

 

نفت ایران به کجاها می رود؟

مقاصد صادرات نفت ایران.

 

*

منبع، شیکاگوتریبون +

پ.ن: لینک پرشین بلاگ+

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 19 ژانویه 2012 در نگاه اقتصادی, آمار, غم زمانه

 

برچسب‌ها:

نمودارهای جالب توزیع سنی جمعیت ایران

× این نسل سوخته‌ی دهه‌ی شصت را دنبال کنید که هم‌چون سیخی بیرون زده و هم‌این طور دارد می‌آید بالا! (علی الاتفاق، رنگش در نمودار، سبز هم درآمده (!).  برادران سایبری مطلع باشند که این نمودارها را ما تهیه نکرده‌ایم!)

× جالب است که قلنبه‌ی بعدی که از نمودار بیرون خواهد زد نیز نسل فرزندان همین‌ها خواهند بود و …

×××××××

1990 میلادی / 1369

1369

×

1374

1374

×

1378

1378

×

1382

1382

×

1384

1384

×

1389

1389

*

1399

برآورد 1399

*

1429

برآورد 1429

******

منبع: اینجا+ 

پ.ن: لینک در پرشین بلاگ+

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 19 ژانویه 2012 در نگاه اقتصادی, نگاه اجتماعی, آمار, غم زمانه

 

برچسب‌ها: , ,

خانه ای جدید در ورد پرس

اول. این وبلاگ ادامه می یابد. (البته تا وقتی که دربش را تخته نکرده اند!)

دوم. پس از مشورت با دوستان، یک دامنه روی وردپرس رجیستر شد. (خود وردپرس کلا فیلتر است در ایران!).

مطالب پیشین را هم اگر فرصتی کردم، به تدریج در آن خواهم آورد. مطالب تازه را هم اگر توانستم به صورت موازی با همین بلاگ به روز خواهم کرد.

سوم. این است لینکش:

http://din2nid.wordpress.com

از دین تا نید!

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 18 ژانویه 2012 در وبلاگ و صاحبش

 

برچسب‌ها: ,

یعنی از حسادت داره پاره می شه!

فرج الله سلحشور:

جایزه فرهادی یک خیانت بزرگ در حق ملت است!

+

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 18 ژانویه 2012 در فیلم, غم زمانه

 

برچسب‌ها: , , ,

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 16 ژانویه 2012 در وبلاگ و صاحبش

 

مشاغل یا شعائر، سوال من این است.

تردیدی نیست که "بی‌کاری" بزرگترین مشکل هر مملکتی است. بزرگترین منبع فساد است و مادر هزار بدبختی و دردسر و مشکل کوچک و بزرگ. 

و بزرگترین دشمنی است که هر دولتی در جهان باید با آن مبارزه کند. خصوصا اگر آن دولت و حکومت، اسلامی هم باشد.

چرا که در برخی دولت‌های غیر ایدئولوژیک، برخی امور، یا اصولا فساد تلقی نمی‌شوند و یا مربوط به حوزه‌ی شخصی هستند و به دولت دخلی ندارند. لذا حسی که ما -بعنوان مسلمان-از  فسادانگیزی ِبی‌کاری داریم، باید به مراتب شدیدتر باشد و ما را نگران‌تر بکند.

خلاصه این که با منطق ادعایی حضراتی که امروز بر مصدر امر هستند، من نمی‌فهمم که اصولا دشمنی برای خود و حکومت و اسلام و مسلمین و این مردم، بالا‌تر و خطرناک‌تر از "بیکاری" قابل تصور باشد.

دیده‌های چشم و شهود و تجربه و … را هم به کل کشک حساب می‌کنیم و بر آمار رسمی دولتی تکیه می‌کنیم. (که هزار اما و اگر هم درش هست و ما به آن ها نمی‌پردازیم و آمار دولت صدیقین(!)  را می‌پذیریم!).
و بر همان اساس، می‌دانیم که اوضاع بی‌کاری وخیم است.

تخمینی وجود دارد که برای سال 1394 (2015)، سه و نیم الی چهار میلیون نفر تحصیلکرده‌ی بیکار خواهیم داشت. که باز هم فرض می‌کنیم "سیاه نمایی" است. (هر چند با نگاهی به آمارها می‌توان آن را خیلی هم غیرمعقول ندانست، + ، + ).

ولی ما که نمی‌خواهیم برنامه ریزی کنیم. فقط می‌خواهیم سوال خودمان را بپرسیم. لذا با تاکید بر این که این آمار سیاه نمایی و غیرحقیقی است،‌ برای  ترسیم شرایط حدی و اغراق شده، آن را به عنوان فرض در نظر می‌گیریم.

*

(حاشیه: اعتراف و اعتذار و تبریه‌ی خویش!

اول. من در این نوشتار، کاری به حکومت ندارم. امید ما از حاکمیت، خیلی وقت است که قطع شده و او هم متقابلا خیالش را راحت کرده و مدت‌هاست کاری به واقعیات کارشناسانه و دل‌سوزی‌های مشفقانه و انتقادات برادرانه ندارد. من نیز پیشتر گفته‌ام که دیگر به سیاست کاری نخواهم داشت (گرچه در نظام توتالیتر، همه چیز سیاسی است! ولی نظام ما توتالیتر نیست که! هست؟).

من کماکان به بوالفضولی خویش مشغولم و فقط سوال شرعی دارم.

دوم. متوجه هستم که لزوما توسعه و اشتغال و مسایل شرعی، با یکدیگر متعارض نیستند. من شرایط را اغراض شده تصویر می‌کنم تا شرایط حدی ایجاد بشود و بتوانم سوالم را بهتر و شفاف تر بپرسم.

ختم حاشیه)

*

می‌خواهم بدانم اسلام در این فقره نظرش چیست؟

بگذارید سوال را کمی چالش برانگیز تر کنم.

می‌دانیم که ترکیه در سال‌های اخیر، سالیانه میزبان حدود 25 میلیون توریست بوده و بیست و چند میلیارد دلار درآمد ارزی از قبل توریزم (به صورت مستقیم) داشته است.

بگذریم از «اشتغال» و «چرخش اقتصادی» غیرمستقیم در زنجیره‌ی تامین و خدمات وابسته‌ی به آن -که برای سرویس دادن به توریست‌ها ایجاد شده‌اند-.

بیایید صنعت گردشگری را به عنوان راه حل اشتغال زایی تصور کنیم. فقط فرض کنیم.

ولی خوب توریست طبعا وقتی می‌آید، می‌خواهد خوش باشد و زهرماری زهرمار کند و کمری بجنباند و لباسی از تن به در کند و …سرآخر هم اگر وقت کرد و روشن‌فکری‌اش گل کرد، یک سری به سایت‌های تاریخی بزند و یک قالیچه و نیم کیلو پسته بخرد برود به مملکتش!

که غیر از دو مورد آخری، سایر موارد همه "گشت ارشادی" است و "وا بیضه ی اسلاما"! 

*

(حاشیه و اعتذار مجدد:

×  دوباره تاکید کنم که شکی نیست که یگانه راه درآوردن پول، توریست نیست و ما که نفت داریم، نفتمان را می‌خوریم و به دنیا هم کاری نداریم، تهاجم فرهنگی و جنگ نرم و … هم نمی‌شویم! درست کاری که الان مشغول به آن هستیم! نسل آس و پاس بعدی هم خودش می‌داند!

× ضمن این تاکید می‌کنم که درها را هم باز کنیم و گشت ارشاد را جمع، باز هم آن درآمد و رونق واشتغال برآمده از توریزم یا صنعت سرگرمی یا …، به این زودی حاصل نمی‌شود و …

خلاصه، من این قدر ساده لوح نیستم که فکر کنم با یک حرکت جزئی (ولو به نظر حضرات «ذبح عظیم" بیاید) اقتصاد مملکت زیر و رو خواهد شد. من فقط برای پرسیدن سوالم، شرایط را اغراق شده تصویر می‌کنم. برادران سایبری مد نظر داشته باشند! چشمک

ختم حاشیه)

*

با فرض این که اگر کوتاه بیاییم، توریسم به سرعت رونق می‌گیرد و این 4 میلیون جوان بی‌کار فرضی را (که هم‌این امروز هم خیلی هاشان دین و ایمان درست و درمان ندارند) دارای شغل خواهد کرد؛ اسلام به کدام راضی تر است؟

فلاکت و بیکاری خیل کثیری از جوانان (که خیلی‌هاشان مسلمان نیستند و از اسلام زده شده‌اند و بی‌کارند؛ و بی‌کاری خود منبع هزار کوفت و زهر مار است، هزاربار بدتر از زهرماری توریست ها!  و ….) به قیمت حفظ ظاهر اسلامی مملکت (که معلوم هم نیست که  بیش از قشر و ظاهر نفوذ کرده باشد و نتیجه‌ی چیزی جز جبر حکومت باشد!)

یا از موضع به بهشت بردن زورکی ملت کوتاه می‌آید و رضایت می‌دهد به اشتغال و معاش و …؟

به "اکل میته" راضی تر است یا میته شدن این زنده ی نیمه جان؟ 

 

برچسب‌ها: , ,

آزادی در اسلام نیست!

راست می‌گوید پناهیان+.

آزادی در اسلام نداریم. شما کل قرآن را بگرد، اگر اسمی از آزادی برده شده بود!

در اسلام «عینک» هم نداریم و اسمی از آن در قرآن آورده نشده!

ولی هم آقای مصباح عینک می‌زند هم آقای خامنه‌ای و هم دشمنان این‌ها.

* * * * *

کاملا متوجه هستم که «عینک» مثال بسیار زمخت و سخت افزاری و نامتوازن است. ولی باهاش کار دارم. بگذارید یک مثال دیگر بزنم.

چیزی به نام «دولت»  – و حکومت با تعریف مدرنی که در ذهن همه‌ی ما نقش بسته و بدیهی است (ولی -به تعبیر سیدجواد طباطبایی- تا قبل از ماکیاولی این صورت و نقش و هیئت را نداشته، و مانند «جاذبه»، وجود داشته ولی کسی آن را به این شکل نمی‌شناخته)- در متون کهن و دینی و قرآن وجود ندارد.

ولی چرا حضرات دست بردار نیستند و دو دستی و سفت آن را چسبیده اند؟ و شرعی‌سازی و تئوری‌سازی هم می‌کنند برایش؟

* * * *

آزادی و دولت که سهل است، هیچ مفهوم مدرنی را شما نمی‌توانی و نباید در متون 1400 سال پیش پیدا کنی. حداکثرش بتوانی هاله‌ای از ان مفهوم به صورت بسیط و باز نشده و غیر تخصصی پیدا بکنی. 

به عبارتی ناچاریم از قرائن و شواهد و موارد نزدیک به این مفاهیم مدرن استفاده کنیم و چیزی که امروز به عنوان یک ارزش و همچنین یک ابزار  در دنیای جدید مطرح است را در تعابیر مشابه بازیابی کنیم.

آن هم آن مفاهیمی که متکی بر ارزش ها/نیازهای اصیل بشری باشند و لذا در همه‌ی اعصار و قرون وجود داشته‌اند.

مثلا ناچاریم انسانیت را بگوییم ترکیبی از "مروت" و "انصاف" و "شفقت"و … است. به عبارتی در احادیث و روایات با این تعابیر آمده است. وگرنه شما یک کلمه‌ی مستقیم اشاره به این مفهوم منتزع مدرن: "انسانیت" (آن طور که امروز آن را می فهمیم و به گونه ای در بیانیه‌ی حقوق بشر تصریح و تصویب شده) در قرآن و هیچ متن دینی کهنی پیدا نخواهی کرد!

یا مفهوم مدرن "آزادی" را در روایات و آیات باید با کلیدواژه‌های دیگری جستجو کرد تا بتوان آن را از دل آن متون کهن بیرون کشید! (آن هم تعابیری بسیط و غیر تخصصی. بسیار کلی تر از مصادیقی که امروز درک می‌شود.)

از این‌ها گذشته، برخی بدیهیات فطری در بشر وجود داشته که به علت واضح و بدیهی بودن، به آن ها اشاره نمی شود. و لذا ذکر نشدن مستقیم آن ها (چه با همین مفهومی که ما امروز می‌فهمیم و چه -حتی- با مفهومی که در گذشته درک می‌شده) در روایات، این معنی را نمی‌دهد که در دین، مردود هستند. و مجوز بدهد به یک منبری کم‌سواد که بگوید در اسلام "انسانیت» و «آزادی" و …. وجود ندارد. 

*(حاشیه ی شبه طنز:

آیه ی «کلوا و اشربوا» کی نازل شده؟  مسلما روز اول بعثت نبوده! از آن روز تا وقتی نازل بشود، پیغمبر و مسلمین، گرسنه و تشنه ماندند که آیه ی «کلوا و اشربوا» بیاید و بعد خوردن و آشامیدن مجاز بشود؟!

این آقایان چی فکر کرده اند خدا وکیلی؟!استدلالات دوران پیش دبستانی هم نیست این ها!

یا کجای قرآن نوشته بروید دکتر؟  غلط می کند پناهیان اگر مریض بشود و برود دکتر!

:ختم حاشیه!)*

* * *

به بیان دیگر،

اولا. واژگان در اعصار مختلف و در فرهنگ‌های مختلف، به گونه‌های مختلف فهم و درک می‌شده‌اند. واژه‌ای مدرن با هزار بار معنایی و مفهومی جدید را برداشتن و به دنبال عین آن در متون کهن گشتن، حماقت نباشد، سفسطه‌ای آشکار است.

ثانیا. لااقل آن چه از مکتب اهل بیت به دست ما رسیده، به ما می‌گوید که خوبی‌ها خودشان اصالت و ارزش دارند و به  همین دلیل شرع هم آن‌ها را خوب دانسته است و نه برعکس ( که فلان چیز خوب است چون که شرع گفته و اگر شرع نگفته، بد است).

انسانیت و شجاعت و صداقت و امانت داری و فداکاری و … ارزش‌های اصیل هستند و ارزشمندند حتی اگر از کافر سربزند. و همچنین نیاز بشر به دانستن و فهمیدن و آزادی و … نیز -به مانند نیاز به خوردن و آشامیدن و مسکن گزیدن- نیازهای اصیلی هستند که محترم هستند و در شرع نیز محترم داشته شده‌اند. 

ثالثا. آزادی اگر آن ارزش و اصالت را هم نداشته باشد (آقای مصباح به صراحت و حضرت آقا به اشارت و بسیاری علما، ازجمله استاد عزیز و بزرگوار خودم آقای جاودان، قایل به اصالت داشتن آزادی نیستند؛ سلمنا!)، به عنوان ابزار، کارکردهای شگفتی در دنیای امروز داشته اند. شما بیایید به چشم عینک به آزادی نگاه کنید.

آزادی هزاران هزار برکت و نکته‌ی مثبت درش هست. در بلند مدت، کارکرد فسادزدایی دارد. موجب بهبود عملکرد می‌شود. موجب شفافیت می‌شود. موجب رونق می‌شود. موجب چالاک شدن دین می‌شود. موجب کیفیت‌دار شدن دین داری می‌شود. موجب ….

اصلا کور شوم من اگر بگویم آزادی، اصالت دارد و ارزش است! خوب است؟ 

بالاتر از این. اصلا من دربست نظریات آقای مصباح را پذیرفتم. حکم، فقط حکم خداست و نماینده‌ی شخص خدا هم که بحمدلله الان بر مصدر امر است و والاترین قدرت را در کشور دارند. و هر چه او بگوید، همان درست است و و اراده و میل بشر و اصالت آزادی و … هم همه کشک.  ایشان به کدام کارکرد آزادی ناراضی است؟

من سال‌ها ایشان را دقیق دنبال کرده‌‌ام و خوانده‌ام. نمی‌توانم بگویم که ایشان ارزشی برای آزادی قایل است ولی با اطمینان می توانم بگویم که تمام منویات و اهدافی که ایشان ترسیم کرده، میوه‌هایی است که از درخت آزادی چیدن‌شان آسان‌تر و گواراتر است.

* *

البته ما تجربیاتی در آزادی بیان و … داشته‌ایم که عمدتا نتایجش تلخ بوده.

بررسی جالب شهبازی در اوان دوران دوم خرداد (در این مصاحبه+) روی سه دوره‌ی قبلی آزادی مطبوعاتی در کشور پس از مشروطه، نشان می‌داد فضا به سمت تشنج و عدم ثبات سیاسی و تهمت افکنی و شایعه پراکنی و شارلاتانیزم مطبوعاتی کشیده شده و پیش بینی کرد که این بار هم چون این شود. و مع الاسف شد.

ولی به اقتضای حرکت پاندولی، شاید این حالت انفجاری پس از فشار طولانی، طبیعی بوده باشد. ما باید تحمل کنیم.

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

قابل پیش بینی بوده و هست که پس از دادن آزادی‌ها، هرج و مرج و افراط و تفریط رخ دهد. ولی با صبر کردن می‌توانستیم به ثبات برسیم و از مواهب آزادی بهره‌مند شویم.

در یک خانواده‌ی چند نفره هم وقتی پدر می‌گوید هر که هر چه می‌خواهد بگوید و گلایه کند و …، شکی نیست که گلایه‌های بسیاری مطرح خواهد شد. مسایل زیادی مطرح خواهد شد. بر پدر و اعضای خانواده سخت خواهد گذشت. حتی شاید کدورت ایجاد بشود. ولی دردها می‌آید رو؛ می‌آید بیرون. اگر پدر و کل خانواده رها نکنند و پیگیری کنند و نگذارند دلخوری‌ها و سوءتفاهم‌ها مانع اصلاح شود، اوضاع خوب خواهد شد و بحران خواهد گذشت. و کیفیت زندگی این خانواده پس از این مرحله، قابل مقایسه با قبل نخواهد بود.

ما خار هجران کشیدیم و صبحت گل نچشیدیم. رنج باغبانی بردیم و میوه نبردیم.

ما بار معایب «کوتاه مدت» آزادی را (که نوعا ابتدای راه رخ می دهد و افراط در برابر تفریط قبلی است / اثر پاندولی)  به دوش کشیدیم ولی کمی بیشتر صبر نکردیم و شیرینی محاسن «بلند مدت»ش را نچشیدیم.

و مع الاسف، این بی‌صبری موجب پایدار شدن آن معایب کوتاه مدت شد

ما دردها را بیرون ریختیم و کدورت‌ها را ایجاد کردیم بین خودمان، ولی طاقت نیاوردیم و صبر نکردیم که دردها را دوا کنیم. آن قدر عصبانی شدیم که دوباره گفتیم: خفه!  و ای بسا اوضاع بدتر هم شد در این خانواده!

بگذریم!

*

پ.ن: مرحوم مطهری جواب این اراجیف پناهیان را در کتاب های خود خصوصا «آزادی معنوی» تا دسته داده است! ولی ظاهرا مساله این است که مطهری زمانه(!) چیزهای دیگری می گوید!

 

برچسب‌ها: , ,

ظلم بالسویه، کماکان ظلم است!

بل که به تعبیر «پاسخگویان درگاه پاسخگویی به مسایل دینی+«: ظلم عمومی است.

تجاوز به حقوق عمومی و پایمال کردن حق افراد بیشتری است.

ظلمی به مراتب بزرگ‌تر و مهیب‌تر است.

*

بی‌جا کرد آن مجلس نادانی که قانون وظیفه‌ی عمومی را تصویب کرد که میلیون‌ها جوان این مملکت را "سی سال» موظف به خدمت نظامی کرده است. (ماده 4 قانون وظیفه عمومی را ببینید+). که دو سال اش «دوره ی ضرورت» است و باید در نیروهای مسلح سپری (تلف؛ به معنی کلمه) شود و تتمه‌اش اگر سرباز نیستی، باید متشکر هم باشی و خود را مشمول عفو فرماندهی معظم کل قوا ببینی!

مگر حکومت مالک مردم است؟

مگر ما بَرده ایم؟

مگر ما گاو و گوسفندیم که این طوری مهارمان به دست این و آن باشد!؟

×××××××××××××××××

بعد التحریر(در پاسخ به کامنت م.م.ب عزیز):

هرگز و هرگز و هرگز تجاوز بالسویه، عقد نکاح نمی‌تواند باشد!

سکانس های اول فیلم دلیر (Braveheart)+ را به یاد آورید. آن چیزی که باعث شورش ویلیام والاس (مل گیبسون) شد چه بود؟

حاکم انگلیسی برای تحقیر اسکاتیش‌ها، قانونی وضع کرده بود که شب اول عروسی(زفاف)، عروس را به زور می‌برد به کابین خودش. ظلم بالسویه که در حق همه‌ی اهالی اعمال می‌شد!

آیا چون این ظلم بالسویه‌ای، هرگز می‌تواند کم‌ترین بویی از عدل برده باشد! یا حتی حافظ نظم باشد؟ حداکثرش بتوانی بگویی: "ظلم بالسویه، تبعیض نیست چون بالسویه است!"  که تازه باز گریبانت را خواهم گرفت که تبعیض هم هست!

 
 

برچسب‌ها: , ,

تفاوت مقام

منظورم از «مقام»، جایگاه و رتبه و جاه نیست (Position).

منظورم چیزی است که گویی مرحوم شریعتی به استعاره آن را «جغرافیای کلام» نامیده و مرحوم مطهری «اقتضائات زمان و مکان».

منظورم شرایط و چارچوب و موقعیت (Situation) است.

****

«مقام استنباط»، با «مقام افتاء»، با «مقام عمل» به کلی متفاوت است.

چه مدیر تصمیم‌گیر یک سازمان باشی و چه مرجع تقلید، میزان حزم و احتیاطی که در هر یک از این مقام‌ها به خرج می‌دهید، متفاوت خواهد بود.

***

دو مثال می‌زنم که معلوم شود.

مثال اول را از قول آقاسیدطاهر عزیز می‌گویم که او هم از آقارضی شیرازی (آیت الله) نقل می کرد.

که مرحوم آقای بروجردی (اگر درست یادم باشد) درباره‌ی نجس بودن اهل کتاب  می‌گفت دلیلی نداریم بلکه اثبات می‌کرد که حکم بر طهارت است ولی به تبع اجماع و نظر سایر علما در مقام فتوا دادن، حکمی شبیه به سایرین و مخالف استنباطش داده بود.

منطق قابل درکی هم دارد. چرا که اگر شما از هر شبهه‌ ای پرهیز کنی، خیالت راحت است که خلاف امر خدا نکرده ای! و رویکرد فقه ما نوعا این طوری بوده است و مبتنی بر احتیاط.

یا مثلا در حکم موسیقی، علمای اهل احتیاط -نظیر مرحوم گلپایگانی و دامادش آقای صافی- اصلا از بیخ می‌گفتند حرام و خلاص! شما موسیقی گوش نکنی نمی‌میری، خیالت هم راحت است که حرامی مرتکب نشده‌ای. هیچ جوره حاضر نمی‌شود گناه دیگری را به گردن بگیرد.

مقلد برود و گناهی مرتکب شود و بری الذمه باشد ولی جناب مرجع تقلید پایش به خاطر گناه دیگری گیر باشد!  این است که اصل را بر احتیاط می‌گذارند تا تاوان لذت دیگری را خودشان ندهند!

**

و مثال دوم، از این جلو تر می‌رود و نشان دهنده‌ی تفاوت «مقام افتا» با «مقام عمل» است.

یعنی گاهی کسی با همه‌ی احتیاط هایش حکمی می‌دهد ولی باز خودش در عمل از آن هم بیشتر احتیاط می‌کند.

از آیت الله حمیدی شنیدم که مرحوم آقای خویی می‌گفت که من غسل مستحب را برای نماز کافی می‌دانم (و وضو لازم ندارد) ولی خودم تا به حال یک بار هم با غسل مستحب نماز نخوانده‌ام.

یعنی احتیاطی حتی بیش از مقام افتاء.

یا مرحوم امام که شطرنج بلاقمار و موسیقی بلااطراب را جایز می دانست، گمان نمی کنم در سراسر عمرش دست به مهره ی شطرنج زده باشد یا موسیقی را به قصد استماع، گوش کرده باشد.

 

*

تا وقتی دین در خانه‌های ما و در حوزه‌ی شخصی است، این احتیاط به جایی بر نمی‌خورد.

ولی آیا وقتی دین می‌خواهد وارد اداره‌ی جامعه بشود، کماکان می‌توان بر مدار همان احتیاطات چرخید؟

و چگونه می‌توان با احتیاط از مدار آن احتیاطات سابق خارج شد و اندکی فعال‌تر عمل کرد، بی‌آن که به دامن جنون و بی‌تقوایی و "خلخالی" گری و "سلفی" گری و … در افتاد؟

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 8 ژانویه 2012 در ملک عقیم, آسیب شناسی دینی, دین

 

برچسب‌ها: , ,

ایران و ترکیه

آمارهای موجود در فکت شیت های دایره المعارف انکارتا 2009 را برای ایران و ترکیه استخراج کردم و در یک فایل اکسل، کنار یکدیگر نشانیدم.

در زمینه های کلی و جزئی. از جمعیت و مساحت بگیر تا شاخص های اقتصادی و سلامت و سواد و …

برای خودم که جالب بود، برای شما هم جالب خواهد بود.

این فایل (اکسل+ یا پی دی اف+) اش است.

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 7 ژانویه 2012 در نگاه اقتصادی, نگاه سیاسی, آمار

 

برچسب‌ها: , ,

ایرن و ترکیه (منبع، دایره المعارف انکارتا 2009)

Iran Turkey 
Basic Facts
Official name Islamic Republic of Iran Republic of Turkey Official name
Capital Tehrān Ankara Capital
Area 1,648,000 sq km 779,452 sq km Area
  636,300 sq mi 300,948 sq mi  
People
Population 65,875,223 (2008 estimate) 71,892,807 (2008 estimate) Population
Population growth     Population growth
Population growth rate 0.79 percent (2008 estimate) 1.01 percent (2008 estimate) Population growth rate
Projected population in 2025 76,779,032 (2025 estimate) 82,204,623 (2025 estimate) Projected population in 2025
Projected population in 2050 81,490,039 (2050 estimate) 86,473,786 (2050 estimate) Projected population in 2050
       
Population density 40 persons per sq km (2008 estimate) 93 persons per sq km (2008 estimate) Population density
  104 persons per sq mi (2008 estimate) 242 persons per sq mi (2008 estimate)  
       
Urban/rural distribution     Urban/rural distribution
Share urban 68 percent (2005 estimate) 67 percent (2005 estimate) Share urban
Share rural 32 percent (2005 estimate) 33 percent (2005 estimate) Share rural
       
Largest cities, with population     Largest cities, with population
Tehrān 6,758,845 (2006) 11,174,257 (2007 estimate) İstanbul
Mashhad 2,926,000 (2007 estimate) 3,428,000 (2003 estimate) Ankara
Eşfahān 1,001,000 (2007 estimate) 2,409,000 (2000) İzmir
Shīrāz 1,263,244 (2006) 459,877 (2007 estimate) Bursa
Karaj 941,000 (2007 estimate) 395,388 (2007 estimate) Adana
       
Ethnic groups     Ethnic groups
Persian 60 percent 80 percent Turkish
Azerbaijani and other Turkic 25 percent 17 percent Kurdish
Kurdish 7 percent 3 percent Other
Lur 2 percent    
Baluch, Turkmen, and other 6 percent    
       
Languages     Languages
Persian (Farsi) and Persian dialects 58 percent   Turkish (official), Kurdish, Arabic
Turkic and Turkic dialects 26 percent    
Kurdish 9 percent    
Luri, Baluchi, Arabic, Turkmen, and other 7 percent    
       
Religious affiliations     Religious affiliations
Shiite Muslim 93 percent 99 percent Muslim (mostly Sunni Muslim)
Sunni Muslim 6 percent 1 percent Nonreligious and others
Zoroastrian, Jewish, Christian, and Baha’i 1 percent    
       
Health and Education
Life expectancy     Life expectancy
Total 70.9 years (2008 estimate) 73.1 years (2008 estimate) Total
Female 72.4 years (2008 estimate) 75.7 years (2008 estimate) Female
Male 69.4 years (2008 estimate) 70.7 years (2008 estimate) Male
       
Infant mortality rate 37 deaths per 1,000 live births (2008 estimate) 37 deaths per 1,000 live births (2008 estimate) Infant mortality rate
       
Population per physician 2,223 people (2004) 641 people (2006) Population per physician
       
Population per hospital bed 625 people (2001) 385 people (2005) Population per hospital bed
       
Literacy rate     Literacy rate
Total 81.3 percent (2005 estimate) 87.6 percent (2005 estimate) Total
Female 75.2 percent (2005 estimate) 80.1 percent (2005 estimate) Female
Male 87.2 percent (2005 estimate) 94.9 percent (2005 estimate) Male
       
Education expenditure as a share of gross national product (GNP) 4.9 percent (2002-2003) 3.6 percent (2002-2003) Education expenditure as a share of gross national product (GNP)
       
Number of years of compulsory schooling 5 years (2002-2003) 9 years (2002-2003) Number of years of compulsory schooling
       
Number of students per teacher, primary school 24 students per teacher (2002-2003) 28 students per teacher (1997) Number of students per teacher, primary school
       
Government
Form of government Islamic republic Presidential republic Form of government
       
Head of state Wali Faqih (supreme religious leader) President Head of state
       
Head of government President Prime minister Head of government
Legislature Unicameral legislature Unicameral legislature Legislature
  Majlis (Islamic Consultative Assembly): 290 members National Assembly: 550 deputies  
       
Voting qualifications Universal at age 15 Universal at age 18 Voting qualifications
       
Constitution 2-3 December 1979; revised 1989 to expand powers of the presidency and to eliminate the prime ministry   Constitution
      7 November 1982; amended 1987, 1995, 2003, 2004
       
Highest court Supreme Court Constitutional Court, Court of Cassation Highest court
Armed forces Army, Navy, Air Force, Revolutionary Guard Corps Army, Navy, Air Force Armed forces
Total number of military personnel 420,000 (2004) 514,850 (2004) Total number of military personnel
Military expenditures as a share of gross domestic product (GDP) 2.4 percent (2003) 4.9 percent (2003) Military expenditures as a share of gross domestic product (GDP)
       
First-level political divisions 30 provinces 80 provinces First-level political divisions
       
Economy
Gross domestic product (GDP, in U.S.$) $217.9 billion (2006) $403 billion (2006) Gross domestic product (GDP, in U.S.$)
       
GDP per capita (U.S.$) $3,108.50 (2006) $5,518.50 (2006) GDP per capita (U.S.$)
       
GDP by economic sector     GDP by economic sector
Agriculture, forestry, fishing 10.4 percent (2006) 9.7 percent (2006) Agriculture, forestry, fishing
Industry 44.6 percent (2006) 26.8 percent (2006) Industry
Services 45 percent (2006) 63.5 percent (2006) Services
       
Employment     Employment
Number of workers 29,064,702 (2006) 27,378,191 (2006) Number of workers
       
Workforce share of economic sector     Workforce share of economic sector
Agriculture, forestry, fishing 25 percent (2005) 30 percent (2005) Agriculture, forestry, fishing
Industry 30 percent (2005) 25 percent (2005) Industry
Services 45 percent (2005) 46 percent (2005) Services
Unemployment rate 11.6 percent (2003) 10.3 percent (2005) Unemployment rate
       
National budget (U.S.$)     National budget (U.S.$)
Total revenue $78,852 million (2006) $132,712 million (2006) Total revenue
Total expenditure $54,018 million (2006) $117,603 million (2006) Total expenditure
       
Monetary unit     Monetary unit
  1 Iranian rial (IR), consisting of 100 dinars   1 New Turkish lira (YTL), consisting of 100 new kurus
       
Agriculture     Agriculture
Wheat, barley, potatoes, rice, grapes, fresh and dried fruit, sugar beets, sugarcane, vegetables, pulses, maize, tea, tobacco, oilseeds, pistachio nuts, mutton and poultry     Cotton, tobacco, wheat, fruit, nuts, barley, sunflower and other oilseeds, maize, sugar beets, potatoes, tea, olives, livestock
       
Mining     Mining
Petroleum, natural gas, coal, iron ore, chromite, lead, zinc, copper, manganese     Chromium, boron, copper, petroleum, natural gas, lignite, bauxite, iron ore, manganese, antimony, lead, zinc, sulfur
       
Manufacturing     Manufacturing
Textiles, food products, construction material, nonelectrical machinery, iron and steel, petrochemicals     Textiles, food products, refined petroleum, iron and steel, industrial chemicals
       
Major exports     Major exports
Crude petroleum and petroleum products, carpets, fruits, nuts, animal hides     Textiles, iron and steel, dried fruits, leather garments, tobacco, petroleum products
       
Major imports     Major imports
Machinery, iron and steel, foodstuffs, pharmaceuticals, refined petroleum products     Machinery, crude petroleum, transportation vehicles, iron and steel, chemical products
       
Major trade partners for exports     Major trade partners for exports
Japan, China, Italy, South Korea, and Greece     Germany, United States, Italy, United Kingdom, and France
       
Major trade partners for imports     Major trade partners for imports
Germany, United Arab Emirates, Italy, Russia, and France     Germany, Italy, Russia, United States, and France
       
Energy, Communications, and Transportation
Electricity production     Electricity production
Electricity from thermal sources 92.97 percent (2003 estimate) 73.68 percent (2003 estimate) Electricity from thermal sources
Electricity from hydroelectric sources 7.03 percent (2003 estimate) 26.17 percent (2003 estimate) Electricity from hydroelectric sources
Electricity from nuclear sources 0 percent (2003 estimate) 0 percent (2003 estimate) Electricity from nuclear sources
Electricity from geothermal, solar, and wind sources 0 percent (2003 estimate) 0.16 percent (2003 estimate) Electricity from geothermal, solar, and wind sources
       
Number of radios per 1,000 people 252 (1998 estimate) 562 (2000 estimate) Number of radios per 1,000 people
       
Number of telephones per 1,000 people 278 (2005) 263 (2005) Number of telephones per 1,000 people
       
Number of televisions per 1,000 people 158 (2000 estimate) 443 (2000 estimate) Number of televisions per 1,000 people
       
Number of Internet hosts per 10,000 people 0.76 (2003) 53 (2003) Number of Internet hosts per 10,000 people
       
Daily newspaper circulation per 1,000 people 24 (1996) 111 (1996) Daily newspaper circulation per 1,000 people
       
Number of motor vehicles per 1,000 people 41 (1997) 108 (2004) Number of motor vehicles per 1,000 people
       
Paved road as a share of total roads 67 percent (2003) 42 percent (2002) Paved road as a share of total roads
       
Sources
Basic Facts and People sections     Basic Facts and People sections
Area data are from the statistical bureaus of individual countries. Population, population growth rate, and population projections are from the United States Census Bureau, International Programs Center, International Data Base (IDB) (www.census.gov). Urban and rural population data are from the Food and Agriculture Organization (FAO) of the United Nations (UN), FAOSTAT database (www.fao.org). Largest cities population data and political divisions data are from the statistical bureaus of individual countries. Ethnic divisions and religion data are largely from the latest Central Intelligence Agency (CIA) World Factbook and from various country censuses and reports. Language data are largely from the Ethnologue, Languages of the World, Summer Institute of Linguistics International (www.sil.org).     Area data are from the statistical bureaus of individual countries. Population, population growth rate, and population projections are from the United States Census Bureau, International Programs Center, International Data Base (IDB) (www.census.gov). Urban and rural population data are from the Food and Agriculture Organization (FAO) of the United Nations (UN), FAOSTAT database (www.fao.org). Largest cities population data and political divisions data are from the statistical bureaus of individual countries. Ethnic divisions and religion data are largely from the latest Central Intelligence Agency (CIA) World Factbook and from various country censuses and reports. Language data are largely from the Ethnologue, Languages of the World, Summer Institute of Linguistics International (www.sil.org).
       
       
Health and Education section     Health and Education section
Life expectancy and infant mortality data are from the United States Census Bureau, International Programs Center, International database (IDB) (www.census.gov). Population per physician and population per hospital bed data are from the World Health Organization (WHO) (www.who.int). Education data are from the United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization (UNESCO) database (www.unesco.org).     Life expectancy and infant mortality data are from the United States Census Bureau, International Programs Center, International database (IDB) (www.census.gov). Population per physician and population per hospital bed data are from the World Health Organization (WHO) (www.who.int). Education data are from the United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization (UNESCO) database (www.unesco.org).
       
       
Government section     Government section
Government, independence, legislature, constitution, highest court, and voting qualifications data are largely from various government Web sites, the latest Europa World Yearbook, and the latest Central Intelligence Agency (CIA) World Factbook. The armed forces data is from Military Balance.     Government, independence, legislature, constitution, highest court, and voting qualifications data are largely from various government Web sites, the latest Europa World Yearbook, and the latest Central Intelligence Agency (CIA) World Factbook. The armed forces data is from Military Balance.
       
       
Economy section     Economy section
Gross domestic product (GDP), GDP per capita, GDP by economic sectors, employment, and national budget data are from the World Bank database (www.worldbank.org). Monetary unit, agriculture, mining, manufacturing, exports, imports, and major trade partner information is from the statistical bureaus of individual countries, latest Europa World Yearbook, and various United Nations and International Monetary Fund (IMF) publications.     Gross domestic product (GDP), GDP per capita, GDP by economic sectors, employment, and national budget data are from the World Bank database (www.worldbank.org). Monetary unit, agriculture, mining, manufacturing, exports, imports, and major trade partner information is from the statistical bureaus of individual countries, latest Europa World Yearbook, and various United Nations and International Monetary Fund (IMF) publications.
       
       
Energy, Communication, and Transportation section     Energy, Communication, and Transportation section
Electricity information is from the Energy Information Administration (EIA) database (www.eia.doe.gov). Radio, telephone, television, and newspaper information is from the United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization (UNESCO) database (www.unesco.org). Internet hosts, motor vehicles, and road data are from the World Bank database (www.worldbank.org).     Electricity information is from the Energy Information Administration (EIA) database (www.eia.doe.gov). Radio, telephone, television, and newspaper information is from the United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization (UNESCO) database (www.unesco.org). Internet hosts, motor vehicles, and road data are from the World Bank database (www.worldbank.org).
       
       
Note     Note
Figures may not total 100 percent due to rounding.     Figures may not total 100 percent due to rounding.
       
       
Microsoft ® Encarta ® 2009. © 1993-2008 Microsoft Corporation. All rights reserved.
 
 

برچسب‌ها: , ,

تا بال نداشتم، قفسم تنگ نبود!

بخش بزرگی از نسل جوان، روزی صدبار سرش می‌خورد به طاق کوتاهی که حماقت و ترس و بی‌کفایتی شمایان بر سرش ساخته.

که نبین و ندان و نفهم و نگرد و بهره‌مند نشو!

و بخش بزرگی از جامعه هم هست البته، که اصولا یا از شماها راضی است یا راضی هم نباشد، سرش آن‌قدر به نان زن و بچه و سختی‌های زندگی خودش گرم است و بلند نمی‌شود که بالای سرش را ببیند. و ببیند که چه سقف کوتاهی بر سر این ملت مظلوم ساخته‌اید و روز به روز بیشتر فرو می‌آورید.

××

گروه اول -به لطف دانشگاه، اینترنت، ماهواره، فیلم، سریال، کتاب و …-، نیم نگاهی -بل‌که نگاهی- به دنیای پیشرفته‌ی امروز انداخته و خبری از خارج از این بساط دارد و می‌داند که آن‌ها که دیروز آن‌قدر عقب بودند که ایران ما آرزوی‌شان بود، امروز چقدر پیش افتاده اند؛ و ما کجا بودیم و حالا کجاییم؛ به برکت بی کفایتی و ترس و حماقت حضرات.

گروه دوم البته نه وقتش را دارد و نه نایش را و نه چشمش را که نگاهی به بیرون بیندازد. اگر وقتی باقی داشته باشد، به گفته‌های حضرات گوش می‌کند و حداکثرش گذشته‌ی خودش را دارد برای مقایسه! که موبایل نبود و امروز هست! و ماشین نبود وامروز هست و اینترنت نبود و امروز هست و …

و حتی اگر احساس رضایت نکند، احساس غبن، احساس عقب ماندگی، احساس عقب نگه داشته شدن (که ریشه اش تنها وتنها نفهمی و ترس آقابالاسرهاست نه هیچ چیز دیگر)، احساس خشم و انزجار، احساس حقارت و خفت (در اثر مقایسه با کشورهایی که روزگاری بوق هم نبودند)، و … نمی کند.

و این گپ میان این دو گروه، این فاصله، این تفاوت، نه کم است و نه به این سادگی قابل پر شدن.

شما هم هر روز بدترش کنید! خوب؟  خدای نکرده غفلت نکنید ها!

*

گروه اول، هر اف5 که به قصد رفرش کردن صفحه می‌‌زند، و هر دقیقه که این اینترنت کند درب و داغان -که مثل همه‌ی جاهای دیگر مملکت …ده اند توش!- یک فحش رکیک زیرلب زمزمه می‌کند نثار شما و ترس شما و دین شما و خدای شما و …
و اگر اهل دین و ایمان باشد، ممکن است از خیر خدا و فحش رکیک بگذرد، ولی ….

و گروه دوم، دیجیتالش کجا بود!

*

سوال من این است که تا به کی؟ تا به کجا؟

بخش بزرگی از این جامعه بال درآورده، بخش بزرگتری از این جامعه در حال بال در آوردن است.

می‌خواهید همه‌ی بال‌ها را ببرید و کره ی شمالی دوم درست کنید؟  هفتاد میلیون بدبخت قطعی "دنیا و آخرت باخته" درست کنید؟

برادر من! کی می‌خواهی بفهمی که دوران قفس به سر آمده. اگر فهمیدی که فهمیدی، نفهمیدی، یک روزی از همین روزها، این بال‌های برآمده‌ی رشد کرده، قفس را می‌شکنند و بر سر خودت و دینت و خدای دینت خورد می‌کنند.

مردم خودت را در قفس ترس خودت اسیر نکن! نیازی به این کار نیست. والله نیازی به این کار نیست. این کار اگر مفید بود، اگر کمترین کمکی می‌کرد، به گنده تر از ما می کرد!

*

دوران گروه دوم به سر خواهد آمد، و شما را در گروه اول، هیچ -هیچ- جایگاهی نیست!

کجا می‌روید؟ کجا می‌بریدمان؟

 
 

برچسب‌ها: , , , , , ,

لزوم خداحافظی از پرشین بلاگ

کار ناجوانمردانه و خلاف قاعده و "تهی از شرافت" پرشین بلاگ در حذف کلی وبلاگ‌های فیلتر شده و از دسترس نویسنده خارج کردن آن‌ها را، بار اول هم نباید تحمل می‌کردم. من شاید از اولین وبلاگ نویسان پرشین بلاگ بوده باشم که تا اکنون ادامه داده‌ام. اولین یادداشتم در پرشین بلاگ، به حدود 10 سال پیش باز می‌گردد.  (البته ظاهرا این ها هم ناچارند و تحت فشار از مقامات کذا!)

بیش از 700 هزار کلمه نوشته هایم در دو وبلاگ را از بین بردند و نه فقط از دسترس عموم که از دسترس خودم نیز خارج کردند.

لذا بر آن هستم که روی یک سرویس دهنده‌ی "قابل اعتماد» مهاجرت کنم.

که اگر فیلتر هم شد، لااقل از بیخ برکنده نشود و یادداشت‌ها لینک پایداری داشته باشند.

پیشنهادی هست؟

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 1 ژانویه 2012 در وبلاگ و صاحبش, غم زمانه

 

برچسب‌ها: ,