اقوام مختلف، با حوادث مشابه روبرو می شوند
«
کسی که تاریخ گذشته و حال را به دقت مطالعه کند، میبیند که همهی کشورها و همهی اقوام، همیشه امیال و آرزوهای مشابه دارند و دچار چالشهای مشابه نیز میگردند؛ و از این رو با بررسی دقیق رویدادهای گذشته، به آسانی میتوان آن چه را به احتمال قوی در آینده در کشوری روی خواهد داد، پیش بینی کرد و از همان وسایلی که گذشتگان به کار بردهاند، سود جست، و اگر به وسیلهای که آنان به کار بردهاند نتوان دست یافت، با توجه به مشابهت رویدادها در جست و جوی وسایل تازه برآمد.
(این جملات برای ما آشنا و تکراری نیست؟+)
ولی چون بیشتر خوانندگان تاریخ، از تامل در این نکتهها غلفت میورزند، یا آنها را به درستی نمیفهمند یا اگر بفهمند زمامداران کشورها اعتنایی به آن مطالب نمیکنند، در نتیجه در همهی زمانها همهی کشورها دچار دشواریهای مشابه میگردند.
فلورانس چون در سال 1494 بخشهایی از قلمرو خود از قبیل پیزا و چند شهر دیگر را از دست داد، مجبور شد با دولتهایی که آن شهرها را اشغال کرده بودند، بجنگد؛ و چون دولتهای اشغالگر قوی بودند، فلورانس ناچار شد مبالغ هنگفتی هزینهی جنگ کند بیآن که نتیجهای بگیرد.
هزینهی هنگفت جنگ نیز اقتضا میکرد که از مردم مالیات هنگفت گرفته شود و مالیات سنگین سبب شد که مردم زبان به شکوه بگشایند. چون رهبری جنگ را شورایی از ده شهروند به عهده داشت که «شورای ده نفری جنگ» نامیده میشد، مردم شروع به شکایت از ایشان کردند چنان که گویی ایشان سبب بروز جنگ و آن هزینههای سنگین بودهاند و گمان بردند که اگر آن شورا از میان برود، جنگ پایان خواهد یافت.
از این رو چون وقت انتخاب جدید فرا رسید، مردم جانشینی برای آن ده تن برنگزیدند و شورا منحل شد و وظایفتش به سینیوریا(Signoria) یعنی شورای حکومتی شهر واگذار شد.
این جریان برای فلورانس خسارتی بزرگ به بار آورد زیرا نه تنها جنگ تمام نشد، بلکه به علت فقدان آن ده مرد -که جنگ را با خردمندی و زیرکی رهبری کرده بودند- چنان بیسر و سامانی ئی پیدا شد که علاوه بر پیزا، شهر آرتسو و چند نقطهی دیگر نیز از دست رفت. در این هنگام مردم به اشتباه خود پی بردند و دریافتند که علت، بیماری و تب بوده است نه طبیب!
و «شورای ده نفری» را دوباره برقرار ساختند.
(توضیح مترجم: ماکیاولی خود مدتی منشی این شورا بود)
»
*****
تیتر و متن عینا برگرفته از گفتار 39 ام است:
گفتارها (1517)، نیکولو ماکیاولی/ترجمه: محمد حسن لطفی(1377)، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم(1388) / کتاب اول، فصل 39، صص 139-140.
با اندکی تصرف و تلخیص.