مردم اغلب به نمود نیکی فریفته می شوند و به وعده های دروغ دل می بندند و …
«
تیتر:
مردم اغلب به نمود نیکی فریفته میشوند و به وعدههای دروغ دل میبندند
و در تباهی خود میکوشند!
….
امید ِ«نفع خیالی»، مردمان را چنان نابینا میکند که با سماجت در تباهی خود میکوشند و اگر مردی که عموم به او اعتماد دارد، چشم ایشان را برای دیدن سود و زیان واقعی نگشاید، جامعه و کشور را نابود میسازند.
اما اگر مردمان به هیچ کس اعتماد نتوانند کرد، لاجرم کشور را به تباهی خواهند کشانید! چنانچه دانته در نوشتهای با عنوان «درباره سلطنت» میگوید : «بیشتر اوقات مردمان فریاد میزنند: زنده باد مرگ ِما؛ مرگ بر زندگی ما!» این سوء ظن مردمان سبب میشود که در کشورهای آزاد خیلی اوقات اقدامات سودمند، به عمل نمیآید.
…
وقتی که میاندیشم که پذیراندن ِچگونه پیشنهادی به مردمان آسان یادشوار است؛ بدین نتیجه میرسم:
پیشنهادی که به مردمان عرضه میشود در نظر اول یا سودمند مینماید یا زیان بار؛ یا دلیرانه است یا بزدلانه.
اگر پیشنهاد در نظر اول، سودمند بنماید –حتی اگر در حقیقت زیانبار باشد– یا در نظر اول شجاعانه بنماید -حتی اگر در حقیقت مایهی نابودی کشور باشد- مردمان را به آسانی میتوان به قبول آن وادار کرد.
ولی اگر پیشنهاد به ظاهر بزدلانه و زیانبار بنماید -هر چند در واقع سودمند باشد- پذیراندنش به مردمان دشوار است.
….
نقشههای جسورانه، مردمان را به هیجان میآورند و چشمشان را میبندند.
مردم روم نفهمیدند چه اشتباهی میکنند وقتی که به سردار سواران فابیوس اختیار دادند که بر خلاف میل فابیوس وارد نبرد شود، اگر فابیوس با خردمندی از این کار جلوگیری نمی کرد، تمامی سپاه روم نابود می گردید.
(توضیح بلاگر: ظاهرا مردم روم چون پیشنهاد فابیوس ماکسیموس مبنی بر تحمل و مدارا با هانیبال تا زمان مقتضی را محتاطانه و بزدلانه می دیدند، او را تقبیح کردند و به رغم خردمندانه بودن حرف او، به هوچیگرانی روی آوردند که رجز خوانی میکردند و … )
رومیان از این تجربه عبرت نگرفتند و وارو (Varro) را که تا آن روز هیچ لیاقتی از خود نشان نداده بود فقط بدین سبب به سمت کنسول برگزیدند که در همهی میدانها و مجامع عمومی وعده داده بود که اگر به او اختیار داده شود، هانیبال را از بین خواهد برد. نتیجهی این انتخاب، نبرد کانای بود که به شکست کامل سپاه روم انجامید و چیزی نمانده بود که بالکل سبب نابودی روم شود.
…
من بر آنم که برای تباه ساختن کشوری که حکومتش به دست تودهی مردم است، هیچ وسیلهای آسان تر از این نیست که آن کشور را گرفتار اقدامات متهورانه (ماجراجویی و … ) کنند.
آن گونه اقدام ها، آن جا که رای مردم حاکم است، مورد استقبال قرار میگیرند، بیآن که مخالفان بتوانند کاری از پیش ببرند. و نه تنها به تباهی کشور منجر میشوند بلکه مایهی نابودی کسانی هم میگردند که مردم را به آن تشویق کردهاند.
چون مردم که یقین داشتند پیروز خواهند شد، همین که از پای در میآیند، نه سرنوشت را سبب شکست خود میانگارند و نه ناتوانی سپاه را. بلکه سوءنیت و بیلیاقتی رهبر را علت بدبختی خود میدانند و بیشتر اوقات او را میکشند یا به زندان افکنده یا تبعید میکنند. چنان چه کارتاژیها و آتنیها بارها رهبران خود را کشته یا تبعید کردهاند و پیروزیهای پیشین رهبر نیز فایدهای به حالش نمیبخشد، چون شکست فعلی همهی خدمات پیشین او را از یادها میبرد.
»
تیتر و متن عینا برگرفته از گفتار 53 ام است:
گفتارها (1517)، نیکولو ماکیاولی/ترجمه: محمد حسن لطفی(1377)، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم(1388) / کتاب اول، فصل 53، صص 167-169.
با اندکی تصرف و تلخیص.