× ما یک مدیر کارخانهای داریم که مردی مجرب و کاربلد است. یک استدلال سرانگشتی داشت که قیمت دلار هنوز هم ارزان است و به ضرر تولید کننده. و آن عبارت است از این که همه چیز در این سالها گران شده و تورم رسمی را هم که حساب کنیم، در این سالها میانگین 15-17 درصد تورم داشتهایم. تورم جهانی یا امریکا (و لذا کاهش ارزش واقعی دلار) را هم اگر 5-7 درصد حساب کنیم (که مسلما کمتر است) و از این رقم کم کنیم، سالیانه حدود 10 درصد باید ارزش ریال به دلار کاهش مییافته و دلار گرانتر میشده و این گران نشدن، به معنی سوبسید دادن به کالای تولید خارج بوده که با توجه به ارزان ماندن دلار، روز به روز مقرون به صرفهتر می ده و توان رقابت را از تولید کنندهی داخلی، میگرفتهاست.
البته بحث پول و ارز بحث پیچیده و مفصلی است ولی خواستم نشان بدهم با حسابی سرانگشتی و ملموس (و خارج از علوم مربوطه) هم میتوان به وضوح دریافت که قیمت دلار، نمیتواند حول و حوش 1200 تومان باشد.
یا شما برابری هر دو ارز ریال و دلار را در برابر طلا -که خارج از این گود است و عینیت و حیثیت مستقل دارد و ارزشش حفظ میشود- ببینی، کماکان میتوان بدون وارد شدن به مباحث پیچیدهی پول و ارز و بانکداری، این مساله را دریافت که مثلا طی ده سال گذشته، دلار در برابر طلا، 5 برابر بیارزش شده در حالی که ریال بیش از 10 برابر بیارزش شده است.
خلاصه، پس پیش بینی بنده این است که در میان/بلند مدت، ارز قیمت واقعی خودش را پیدا خواهد کرد که مسلما بالاتر از نرخ رسمی و فعلی دولت است که این قدر بد و غیرکارشناسی تعیین شده.
شل کن و سفت کن بازار هم علت دارد.
یک ذهنیت روانی و یک تجربه ی تلخ در بازار وجود دارد که بر میگردد به پذیرش قطعنامه 598 که به یکباره قیمت ارز و … افت شدید کرد. گرچه پس از مدتی به روال سابق بازگشت ولی موجب ضرر و زیان کوتاه مدت برای بسیاری شد و …
مذاکرات پیش رو در بغداد (3 خرداد) تحت شرایطی میتواند چون این حالتی پیدا کند و لذا بازار استوپ (!) کرده و نقدینگی موجود، بیمحابا پیش نمیآید.
طی چند روز گذشته شاهدیم که عرضههای نسبتا پر زور از طریق صرافیها انجام شد که قیمت را به زیر بکشد و تا حدی موفق هم بود و یکی دو روز توانست خوراک خبری برای 20 و 30 جور کند! و البته افت مزبور دوباره بازگشت ولی اگر در همین حد محدود هم موفق شد، تنها به دلیل استپ کردن بازار و احتیاط کردن طرف تقاضا بود و اگر هماین عرضه -و بلکه ده برابر شدید تر از این- در موقعیتی شبیه به دو ماه پیش -که طرف تقاضا گوشهای از اشتهای سیری ناپذیرش را به طرف عرضه نشان داد- این پایین آمدن قیمت، به دو/سه ساعت هم نمیکشید -چه رسد به دو/سه روز- و هر چه بانک مرکزی ارز عرضه میکرد، به سرعت بلعیده میشد و دو قورت و نیمش هم باقی میماند!
و این اشتها، محصول تلاش استکبار و آن 50 میلیارد دلار عربستان (؟!؟!)که آقای جنتی خبرش را میداد که به خاتمی داده (!!) و …. نیست. این اشتها، برآمده از نقدینگیای است که با نابخردی جناب «کارشناس ارشد» (سوگلی «مقرب نظر» را میگویم!) و نادیده گرفتن نظرات کارشناسان اقتصاد، آن قدر در این سال ها تغذیه شد و فربه شد که اکنون غولی است که به این سادگی مهارشدنی نخواهد و نتواند بودن.
****
× مذاکرات پیش رو، مهمترین گردنهی تاریخ رهبری آیت الله خامنه ای به نظر میرسد.
البته این گمانه وقتی صحیح خواهد بود که غرب را در تعیین تکلیف کردن جمهوری اسلامی، جدی بدانیم.
توضیح می هم.
یک تشبیهی از آیت الله خامنه ای نقل شد دربارهی یکی از اعضای باند سعید امامی در جلسه سران قوا که ما سالها دنبال دشمن در سیستم امنیتی خودمان میگشتهایم ولی فرار می کرده اند و رد پایشان هم پاک میشده و خلاصه به ریشه نمیرسیدهایم. اکنون قبای دشمن لای درب گیر کرده -منظور این باندی است که کشف شده بود- این را سفت بچسبید و رها نکنید و تا هر جا لازم شد دنبال کنید و …
و من -مع الاسف و با هزاران درد و دریغ- این تشبیه را در موضعی مقابل میتوانم به کار ببرم که با درایت حضرات (از «معجزه ی هزاره» -علی الخصوص!- بگیر تا کرکسهای فتنه و دکان داران بصیرت فروش و … ) قبای جمهوری اسلامی لای درب جامعهی جهانی گیر کرده و فرصت طلایی به دست غرب افتاده است.
ما در دشمنی دشمنان تردید نداریم. به تعبیر چامسکی، امریکا با تئوری «سیب فاسد«ش، با هیچ مخالفت مستقلی با منافعش-هر قدر کوچک باشد- مدارا نمیکند چه رسد به مقیاس بزرگی چون ایران با این پروژهی سی و اندی سال کش آمدهی جمهوری اسلامی. و تردیدی نداریم که همواره مترصد فرصت بودهاست که تکلیف جمهوری اسلامی را یکسره کند.
ولی هیچگاه تا این حد بهانهی مشروع -به ظاهر و نه به واقع- برای حرکت علیه جمهوری اسلامی در دست نداشتهاست.
این ناستوده ایران را ذلیل کرد!
(و هزار دریغ که حمایت شد!)
با دری وری ها و یاوه سرایی ها -و بهانه دادنهای هزینه ساز بیمنفعت (یکی نگفت: »لامصب! علم هم لاینفع اش خوب نیست و اعوذ بالله گفتن دارد!»)- در افکار عمومی جهان تصویری از جمهوری اسلامی پرداخت که حمله به آن ساده است!
با ژست حماسی و بیادبی و ادبیات چاله میدانی و ورق پاره خواندنها و بیتدبیریها و جاسوس خطاب کردن دلسوزان و راندن کارشناسان و ریشخند کردن اهل مصالحه و ماجراجویی کردنهای بیبرنامه و … پروندهی هستهای را -که خواهی نخواهی دستاورد این مردم بود- به نقطهای رسانیده که امروز هم دستان ما برای مذاکره خالی است و هم پایمان گیر است!
(مختصر آنکه امروز ما می خواهیم در طرح گام به گام خودمان «تعلیق» را به عنوان گام تلقی کنیم که امتیازاتی به عوض بگیریم در برابر هر مرحله تعلیق؛ و طرف مقابل قطعنامهی شورای امنیت را میگذارد جلوی ما که «اون که هِچ!» شما اگر تعلیق کنید، تازه شدهاید شهروند قانونمند جامعهی جهانی (تعبیر اوباما که مدام میگوید ایران به دامن جامعهی جهانی بازگردد!) که به حکم شورای امنیت گردن نهاده! تازه تعلیق که کردی، میشویم دو شهروند قانونمند که میخواهیم مذاکره کنیم! حالا بیا بگو چی داری برای مذاکره؟!)
از دید «دیپلماسی عمومی» و افکار عمومی جهانی نیز، دیوانگیهای این آقا به عنوان بستر ساز اصلی، با چاشنی اعتراضات سبز -که در صورت مدیریت صحیح خودش میتوانست بزرگترین پشتوانه مشروعیت و اقتدار ساز در عرصه بین الملل باشد- و سرکوب شدید و غیرعقلایی توسط فرصت طلبان دکاندار بصیرت -که انصافا در اوج حماقت و بیتدبیری انجام شد- و مع الاسف به صورت اگزجوره شده و بسیار پرحجم پوشش داده شد، و اشتباه بزرگ حصر کردن سران معترضین -که ظاهرا به توصیهی پیرمردی خرفت فرعون دیده(!) انجام گرفت!- و لذا -با هزار دریغ و اندوه و بر خلاف واقعیت– تصویری از یک نظام سرکوبگر و «خائن به آرای مردم «با رئیس جمهوری نامشروع از جمهوری اسلامی در فضای رسانهای (نمی خواهم مثل کیهان انگ بزنم که رسانههای صهیونیستی و … ولی برخی حقایق را نمیشود نادیده انگاشت) تعبیه شد.
و از این حیث نیز اوضاع را بیش از هر زمان دیگری بر علیه جمهوری اسلامی رقم زده است و مردم ایران را اسیر غولهای بیشاخ و دم نمایانده است. در حالی که واقعیت اینها نیست و اخباری که به نفع نظام بوده، پوشش داده نشده و لذا افکار عمومی «غرب» در تصویری که از رسانهها گرفته، قضاوتش کمابیش آن چیزی است که عرض شد. قضاوتی که نظر شخصی بسیاری از ایرانیان خارج از کشور نیز آن را تایید بلکه ترویج میکند (و اصولا طیف بزرگی از ایرانیان خارج از کشور، مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی هستند و لاجرم سفیران خوبی برای جمهوری اسلامی نخواهند بود!)
علاوه کنید به اینها شرایط خاص منطقه را و ژئوپلتیک در حال تغییر منطقه را و فشارها به محور مقاومت و … را. اگر این بهار عربی را اصیل بدانیم و بیداری اسلامی بشماریم، یک تحلیل است (علی الظاهر آیت الله خامنه ای به صورت رسمی طرفدار و مروج این نظر هستند) و اگر این انقلابها را مهار کنترل شده و هدایت تغییرات جدید در بلند مدت توسط غرب برای ایجاد خاورمیانهای با ثبات در بلند مدت بدانیم، تحلیل متفاوتی خواهیم داشت(ظاهرا نظر الفنون و بروبکس این بوده).
و اگر احتمال دوم را درنظر داشته باشیم، خواهیم دانست که برای اجرای این پروژه، غرب پیه یک برههی زمانی بیثباتی در منطقه را به تن خود مالیده است. و اگر بناست ایران و سوریه هم به این تغییرات بپیوندند، کم هزینهتر این است که بیثباتی ناشی از اسقاط یک حکومت (بلکه تجزیهی آن به چند کشور کوچکتر) در همین مقطع انجام پذیرد و اصولا در تمام این 33 سال، کجا فرصتی فراهم تر از این سالها به دست غرب آمده یا خواهد آورد؟
(حالا می فهمم که چرا شهبازی در اولین هشداری که بعد از انتخابات داد، نسبت به در خطر افتادن تمامیت ارضی هشدار داد. آن روز تصور میکردم که این حرف تا حدودی اغراق با خود دارد و ژورنالیستی و احساسی است اما امروز میتوان گفت که پیر تاریخدان ما در خشت خام چه ها که ندیده بود!)
علاوه کنید که انتخابات ریاست جمهوری امریکا نیز نزدیک است و کارت ایران مظلوم ما، -مثل خیلی جاهای دیگر- کارت خوبی برای بازی در عرصه ی انتخابات خواهد بود؛ چه برای خود اوباما چه برای رقبایش.
مجموع این احتمالات است که ما را به این برآورد میرساند که غرب در این مقطع جدی است و اگر نباشد -که خدا کند که نباشد- و جمهوری اسلامی این گردنه را به سلامت بگذرد -که انشاءاله بگذرد ولو به دادن امتیازهای زیاد باشد و آمیخته به جام زهر!-، با رفع خطر بزرگ الفنون، نظام احتمالا خواهد توانست به بازسازی دست بزند و دیگر به این سادگی حریف آن نخواهند بود.
این را هم بگویم که برداشت من این است که غرب در «تعیین تکلیف کردن» جدی شده است و نه در «مذاکره کردن» یا «امتیاز دادن«. با توجه به موضع ضعفی که به خاطر شرایط فوق الذکر برای ایران حادث شده و احتمال میرود تشدید هم بشود (خصوصا در صورت وخامت اوضاع اسد) اتفاقا ای بسا برای مذاکره بیمیل باشند و حاضر به امتیاز دادن نباشد و به رغم دورهای پیشین مذاکره، بدش نمیآید زودتر مذاکرات به هم بخورد و بزند زیر میز مذاکره و برود پی کارش!
شاید هم ما اغراق میکنیم -انشاالله!-و از بسیاری از اخبار پشت پرده بیاطلاع هستیم و شرایط در واقعیت طور دیگری است.
امیدواریم عنایت خدا باز هم شامل حال این مردم خوب بشود و به دعای حضرت مهدی، بلا از این مرز و بوم دور شود.