غول را که از چراغ بیرون آوردی، چراغ را دو دستی بچسب!
تیتر را من از خودم در آوردهام.
این فصل یک مقدار مغشوش بود. من سعی کردم خیلی خلاصه و مفیدش کنم.
***
«حکومت مستبد (تیرانی) در آن برهه از جمهوری روم از عللی نشات گرفت که مایهی پیدایش استبداد در بیشتر جمهوریهاست: افراط تودهی مردم در آزادی طلبی و حرص اشراف به حکومت.
آن جا که دو گروه نتوانند در تامین آزادی از راه قانون به توافق برسند، و این یا آن گروه همهی نفوذ خود را به نفع یک مرد به کار اندازد، نتیجهی طبیعی این وضع، حکومتی جبار و مستبد خواهد بود.
در روم، مردم و تودهی اشراف توافق کردند که مردان ده گانه را انتخاب کنند و به ایشان اختیارات فوق العاده بدهند.
(توضیح بلاگر: بنا به روایت ماکیاولی، این مردان ده گانه، خود بعدا موجب مشکلات و مفاسد خسارت بار زیادی شد، لذا در این مثال، این شورا، مادر مفاسد دیگر دیده می شود)
اما این توافق از آن رو پدید آمد که گروهی میخواستند کنسولها را از میان بردارند و گروهی دیگر اصرار داشتند که تریبون ها از کار برکنار گردند.
(توضیح بلاگر: «کنسول» منتخب اشراف بود و مردم میخواستند حذفشان کنند؛ و «تریبون» متنخب مردم بودند واشراف میخواستند حذفشان کنند)
اگر ملتی مرتکب این اشتباه شود که زمام قدرت را به مردی بسپارد، بدین امید که او کسانی را که مردم از آنان متنفرند، از پای در خواهد آورد، آن مرد اگر زیرک باشد، به زودی فرمانروای جبار (تایرنت) آن مملکت خواهد شد: نخست میکوشد با استفاده از حسن نظر ملت، اشراف را از میان بردارد و پس از آن که در اجرای این نقشه کامیاب شد، بر گردن ملت سوار میشود و ملت آن گاه به اشتباه خود پی میبرد که خود را در زنجیر بندگی میبیند، و در مییابد که دیگر کسی نماندهاست که به او پناه دهد (توضیح بلاگر: ظاهرا «اشراف» به عنوان یکی از مظاهر و نهادهای «جامعه ی مدنی» در نظر گرفته شده).
همهی کسانی که در کشورهای آزاد حکومت استبدادی به راه انداختند، از این مسیر رفتهاند.
….
….
آدمیان چنان که شاه فردیناند گفته است، مانند پرندگان شکاری کوچک رفتار میکنند.
بدین معنی که طعمهی طبیعی خود را با چنان حرصی دنبال میکنند که پرندهی بزرگتر را که بالای سرشان چرخ میزند تا خود ِ آنها را به چنگال بگیرد، نمیبینند!
»
****
متن عینا برگرفته از گفتار 40 ام است:
گفتارها (1517)، نیکولو ماکیاولی/ترجمه: محمد حسن لطفی(1377)، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم(1388) / کتاب اول، فصل 40، صص 143-145.
با اندکی تصرف و تلخیص.