راست میگوید پناهیان+.
آزادی در اسلام نداریم. شما کل قرآن را بگرد، اگر اسمی از آزادی برده شده بود!
در اسلام «عینک» هم نداریم و اسمی از آن در قرآن آورده نشده!
ولی هم آقای مصباح عینک میزند هم آقای خامنهای و هم دشمنان اینها.
* * * * *
کاملا متوجه هستم که «عینک» مثال بسیار زمخت و سخت افزاری و نامتوازن است. ولی باهاش کار دارم. بگذارید یک مثال دیگر بزنم.
چیزی به نام «دولت» – و حکومت با تعریف مدرنی که در ذهن همهی ما نقش بسته و بدیهی است (ولی -به تعبیر سیدجواد طباطبایی- تا قبل از ماکیاولی این صورت و نقش و هیئت را نداشته، و مانند «جاذبه»، وجود داشته ولی کسی آن را به این شکل نمیشناخته)- در متون کهن و دینی و قرآن وجود ندارد.
ولی چرا حضرات دست بردار نیستند و دو دستی و سفت آن را چسبیده اند؟ و شرعیسازی و تئوریسازی هم میکنند برایش؟
* * * *
آزادی و دولت که سهل است، هیچ مفهوم مدرنی را شما نمیتوانی و نباید در متون 1400 سال پیش پیدا کنی. حداکثرش بتوانی هالهای از ان مفهوم به صورت بسیط و باز نشده و غیر تخصصی پیدا بکنی.
به عبارتی ناچاریم از قرائن و شواهد و موارد نزدیک به این مفاهیم مدرن استفاده کنیم و چیزی که امروز به عنوان یک ارزش و همچنین یک ابزار در دنیای جدید مطرح است را در تعابیر مشابه بازیابی کنیم.
آن هم آن مفاهیمی که متکی بر ارزش ها/نیازهای اصیل بشری باشند و لذا در همهی اعصار و قرون وجود داشتهاند.
مثلا ناچاریم انسانیت را بگوییم ترکیبی از "مروت" و "انصاف" و "شفقت"و … است. به عبارتی در احادیث و روایات با این تعابیر آمده است. وگرنه شما یک کلمهی مستقیم اشاره به این مفهوم منتزع مدرن: "انسانیت" (آن طور که امروز آن را می فهمیم و به گونه ای در بیانیهی حقوق بشر تصریح و تصویب شده) در قرآن و هیچ متن دینی کهنی پیدا نخواهی کرد!
یا مفهوم مدرن "آزادی" را در روایات و آیات باید با کلیدواژههای دیگری جستجو کرد تا بتوان آن را از دل آن متون کهن بیرون کشید! (آن هم تعابیری بسیط و غیر تخصصی. بسیار کلی تر از مصادیقی که امروز درک میشود.)
از اینها گذشته، برخی بدیهیات فطری در بشر وجود داشته که به علت واضح و بدیهی بودن، به آن ها اشاره نمی شود. و لذا ذکر نشدن مستقیم آن ها (چه با همین مفهومی که ما امروز میفهمیم و چه -حتی- با مفهومی که در گذشته درک میشده) در روایات، این معنی را نمیدهد که در دین، مردود هستند. و مجوز بدهد به یک منبری کمسواد که بگوید در اسلام "انسانیت» و «آزادی" و …. وجود ندارد.
*(حاشیه ی شبه طنز:
آیه ی «کلوا و اشربوا» کی نازل شده؟ مسلما روز اول بعثت نبوده! از آن روز تا وقتی نازل بشود، پیغمبر و مسلمین، گرسنه و تشنه ماندند که آیه ی «کلوا و اشربوا» بیاید و بعد خوردن و آشامیدن مجاز بشود؟!
این آقایان چی فکر کرده اند خدا وکیلی؟!استدلالات دوران پیش دبستانی هم نیست این ها!
یا کجای قرآن نوشته بروید دکتر؟ غلط می کند پناهیان اگر مریض بشود و برود دکتر!
:ختم حاشیه!)*
* * *
به بیان دیگر،
اولا. واژگان در اعصار مختلف و در فرهنگهای مختلف، به گونههای مختلف فهم و درک میشدهاند. واژهای مدرن با هزار بار معنایی و مفهومی جدید را برداشتن و به دنبال عین آن در متون کهن گشتن، حماقت نباشد، سفسطهای آشکار است.
ثانیا. لااقل آن چه از مکتب اهل بیت به دست ما رسیده، به ما میگوید که خوبیها خودشان اصالت و ارزش دارند و به همین دلیل شرع هم آنها را خوب دانسته است و نه برعکس ( که فلان چیز خوب است چون که شرع گفته و اگر شرع نگفته، بد است).
انسانیت و شجاعت و صداقت و امانت داری و فداکاری و … ارزشهای اصیل هستند و ارزشمندند حتی اگر از کافر سربزند. و همچنین نیاز بشر به دانستن و فهمیدن و آزادی و … نیز -به مانند نیاز به خوردن و آشامیدن و مسکن گزیدن- نیازهای اصیلی هستند که محترم هستند و در شرع نیز محترم داشته شدهاند.
ثالثا. آزادی اگر آن ارزش و اصالت را هم نداشته باشد (آقای مصباح به صراحت و حضرت آقا به اشارت و بسیاری علما، ازجمله استاد عزیز و بزرگوار خودم آقای جاودان، قایل به اصالت داشتن آزادی نیستند؛ سلمنا!)، به عنوان ابزار، کارکردهای شگفتی در دنیای امروز داشته اند. شما بیایید به چشم عینک به آزادی نگاه کنید.
آزادی هزاران هزار برکت و نکتهی مثبت درش هست. در بلند مدت، کارکرد فسادزدایی دارد. موجب بهبود عملکرد میشود. موجب شفافیت میشود. موجب رونق میشود. موجب چالاک شدن دین میشود. موجب کیفیتدار شدن دین داری میشود. موجب ….
اصلا کور شوم من اگر بگویم آزادی، اصالت دارد و ارزش است! خوب است؟
بالاتر از این. اصلا من دربست نظریات آقای مصباح را پذیرفتم. حکم، فقط حکم خداست و نمایندهی شخص خدا هم که بحمدلله الان بر مصدر امر است و والاترین قدرت را در کشور دارند. و هر چه او بگوید، همان درست است و و اراده و میل بشر و اصالت آزادی و … هم همه کشک. ایشان به کدام کارکرد آزادی ناراضی است؟
من سالها ایشان را دقیق دنبال کردهام و خواندهام. نمیتوانم بگویم که ایشان ارزشی برای آزادی قایل است ولی با اطمینان می توانم بگویم که تمام منویات و اهدافی که ایشان ترسیم کرده، میوههایی است که از درخت آزادی چیدنشان آسانتر و گواراتر است.
* *
البته ما تجربیاتی در آزادی بیان و … داشتهایم که عمدتا نتایجش تلخ بوده.
بررسی جالب شهبازی در اوان دوران دوم خرداد (در این مصاحبه+) روی سه دورهی قبلی آزادی مطبوعاتی در کشور پس از مشروطه، نشان میداد فضا به سمت تشنج و عدم ثبات سیاسی و تهمت افکنی و شایعه پراکنی و شارلاتانیزم مطبوعاتی کشیده شده و پیش بینی کرد که این بار هم چون این شود. و مع الاسف شد.
ولی به اقتضای حرکت پاندولی، شاید این حالت انفجاری پس از فشار طولانی، طبیعی بوده باشد. ما باید تحمل کنیم.
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
قابل پیش بینی بوده و هست که پس از دادن آزادیها، هرج و مرج و افراط و تفریط رخ دهد. ولی با صبر کردن میتوانستیم به ثبات برسیم و از مواهب آزادی بهرهمند شویم.
در یک خانوادهی چند نفره هم وقتی پدر میگوید هر که هر چه میخواهد بگوید و گلایه کند و …، شکی نیست که گلایههای بسیاری مطرح خواهد شد. مسایل زیادی مطرح خواهد شد. بر پدر و اعضای خانواده سخت خواهد گذشت. حتی شاید کدورت ایجاد بشود. ولی دردها میآید رو؛ میآید بیرون. اگر پدر و کل خانواده رها نکنند و پیگیری کنند و نگذارند دلخوریها و سوءتفاهمها مانع اصلاح شود، اوضاع خوب خواهد شد و بحران خواهد گذشت. و کیفیت زندگی این خانواده پس از این مرحله، قابل مقایسه با قبل نخواهد بود.
ما خار هجران کشیدیم و صبحت گل نچشیدیم. رنج باغبانی بردیم و میوه نبردیم.
ما بار معایب «کوتاه مدت» آزادی را (که نوعا ابتدای راه رخ می دهد و افراط در برابر تفریط قبلی است / اثر پاندولی) به دوش کشیدیم ولی کمی بیشتر صبر نکردیم و شیرینی محاسن «بلند مدت»ش را نچشیدیم.
و مع الاسف، این بیصبری موجب پایدار شدن آن معایب کوتاه مدت شد.
ما دردها را بیرون ریختیم و کدورتها را ایجاد کردیم بین خودمان، ولی طاقت نیاوردیم و صبر نکردیم که دردها را دوا کنیم. آن قدر عصبانی شدیم که دوباره گفتیم: خفه! و ای بسا اوضاع بدتر هم شد در این خانواده!
بگذریم!
*
پ.ن: مرحوم مطهری جواب این اراجیف پناهیان را در کتاب های خود خصوصا «آزادی معنوی» تا دسته داده است! ولی ظاهرا مساله این است که مطهری زمانه(!) چیزهای دیگری می گوید!