قدرت دیکتاتور برای جمهوری روم فایده به بار آورد نه زیان …
عنوان گفتار 34:
«قدرت دیکتاتور برای جمهوری روم فایده به بار آورد نه زیان؛ لذا برای آزادی جامعه، تنها آن قدرتی زیان دارد که کسی به زور به چنگش آورد. نه قدرتی که از طریق انتخاب آزاد به شهروند داده شود.»
یکی از نویسندگان، رومیان را ملامت میکند که عنوان دیکتاتور را ابداع کردند و این عنوان با گذشت زمان، خود موجب پیدایش استبداد جبارانه (تیرانی/Tyranny) در روم گردیدهاست.
(توضیح بلاگًنده: دیکتاتور (Dictator)-هدایتگر- در مقابل تایرنت (Tyrant) -مستبد- که دو گونهی حکومت فرد بر جامعه هستند. یکی صالح است و در پی مصالح عام و یکی شقی و در پی کامیابی خویش / لذا واژهى»دیکتاتور» در این کتاب بار معنایی بدی ندارد گرچه امروز در دیکشنریها تایرنت را مترادف با دیکتاتور نوشتهاند. از بس که تایرنتهای تاریخ زیر بار این که «مستبد» هستند، نرفتهاند و خود را دیکتاتور (و صالح) میدانسته و نامیدهاند! و در نتیجه لغت دیکتاتور نیز ملکوک گردیده و امروزه آن بار مثبت -در اثر عملکردهای منفی- رنگ باختهاست.)
و به عنوان نشانه، میگوید اگر این عنوان وجود نداشت، سزار نیز نمیتوانست حکومت مطلقه خود را تحت عنوانی قانونی به مردم تحمیل کند.
بیگمان نویسندهی این مطلب، موضوع را به دقت بررسی نکرده و عقیدهای را که اظهار داشته، بی نقد و تحقیق پذیرفتهاست.
آن چه روم را به بندگی کشانید، نه عنوان دیکتاتور بود و نه نهاد دیکتاتوری؛ بلکه قدرتی بود که برخی شهروندان –که زمانی دراز مقام فرماندهی لشکر را به عهده داشتند- در انحصار خود در آوردند.
اگر در روم عنوان دیکتاتور وجود نداشت، آن مردان عنوانی دیگر بر میگزیدند؛ زیرا قدرت هر نامی را که به نفع خود ببیند، به آسانی بر خود مینهد. در حالی که نام قدرت نمیآورد.
دیکتاتور تا وقتی که موافق قانون اساسی انتخاب میشد و کسی آن منصب را به زور به چنگ نمیآورد، برای روم مفید واقع میگردید.
برای کشور آزاد، تنها مناصبی که با روشهای خلاف قانون به دست بیایند، زیان به بار میآورند؛ همچنین قدرتی که کسی بر خلاف حقش غصب میکند، نه قدرتی که مطابق قانون به کسی واگذار میگردد (هر قدر هم آن قدرت زیاد و مطلق باشد). مثال روم، گواهی بر این حقیقت است: در آنجا دیکتاتورها سالیان دراز برای کشور سودمند بودند.
علل این امر روشن اند.
اولا. یک شهروند، برای این که بتواند بر خلاف قانون قدرت به چنگ آورد و به جامعه آسیب وارد کند، باید از امکانات و مزایای بسیاری برخوردار باشد که دست یافتن به آنها در کشوری سالم میسر نیست. بدین معنی که فرد باید بسیار توانگر باشد و گروهی بزرگ از هواخواهان گردآورد و چوناین امری، آن جا که قوانین رعایت شوند، ممکن نیست. ثانیا کسی که مالک این مزایا شدهاست، چنان رعبی در دل مردم بر میانگیزد که هرگز با رای آزاد انتخابش نمیکنند.
از اینها گذشته، در روم دیکتاتور برای مدتی معین و به منظور رفع خطری خاص برگزیده میشد نه برای همیشه. (توضیح مترجم: اغلب برای دورههای شش ماهه/ شوخی بلاگنده: برای برههی حساس کنونی!) البته دایرهی قدرت او بسیار وسیع بود. میتوانست برای رفع خطر -که وظیفهاش بود- به اختیار خود به هر وسیلهای دست یازد و هر کاری که صلاح میبیند بدون مشاوره با دیگری انجام دهد و … ولی حق نداشت گامی به زیان کشور بردارد. مثلا حق نداشت اختیارات مجلس سنا یا مردم را سلب کند یا نهادهای موجود را از میان بردارد و نهادهای دیگر به جای آنها بنشاند.
بنابراین، دیکتاتور، به علت کوتاهی مدت ماموریت و محدودیت اختیاراتش، و از آن رو که ملت هنوز فاسد نشده بود، نمیتوانست پای از مرز وظیفهی خود بیرون نهد و به دولت روم آسیبی برساند. و تجربه نشان داده است که وجود این نهاد همیشه برای روم سودمند بوده است.
حقیقت این است که «دیکتاتوری» نهادی رومی است؛ و نهادی است بسیار درخشان و شایستهی توجه، چرا که یکی از علل عظمت امپراطوری روم بود. بدون چنین نهادی، جامعه و دولت به دشواری میتوانند از خطرهای جدی رهایی یابند.
جریان امور در کشور آزاد، به آهستگی پیش میرود زیرا هیچ شورا و هیچ مقامی نمیتواند همهی کارها را به تنهایی انجام دهد و در بسیاری از موارد، آنها ناچارند با یکدیگر همکاری کنند. و همآهنگ ساختن عقاید مختلف، مستلزم صرف وقت است. ولی هنگامی که امری خطیر پیش آید که خواهان تصمیم گیری سریع و عمل بیدرنگ است، اتلاف وقت، خطر و خسارت به بار میآورد. لذا کشورهای آزاد باید در قانون اساسی خود نهادی مشابه دیکتاتوری پیش بینی کنند.
برای کشوری آزاد که فاقد چون این نهادی باشد، چارهای نمیماند به جز این که یا قانون اساسی را رعایت کند -و نابود شود- و یا قانون را بشکند. اما در کشور آزاد هرگز نباید ضرورتی پیش آید که مستلزم قانون شکنی و دست یازی به وسایل خلاف قانون باشد. زیرا وسیلهی خلاف قانون –ولو در لحظهای معین سودمند باشد- سرمشقی خسارت بار است. آن جا که عادت بر این باشد که قانون اساسی را برای هدفهای خوب بشکنند، به هماین بهانه، برای هدفهای بد نیز خواهند شکست.
پس کشور آزادی که در قانون اساسیاش برای مقابله با همهی انواع پیشآمدها، راه و روشی پیش بینی نکرده باشد، هرگز کامل نخواهد بود.
***
تیتر و متن عینا برگرفته از گفتار 34 ام است:
گفتارها (1517)، نیکولو ماکیاولی/ترجمه: محمد حسن لطفی(1377)، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم(1388) / کتاب اول، فصل 34، صص 126-127.
با اندکی تصرف و تلخیص.