از این دو کدام یک ناسپاس تر است؛ ملت یا فرمانروا؟
«ناسپاسی یا از تنگ نظری نشات میگیرد یا از بدگمانی.
وقتی که ملتی یا شهریاری یکی از سرداران سپاه را مامور انجام کار بزرگی میکند و سردار وظیفهی خویش را انجام میدهد و پیروز میشود ، نامی بزرگ مییابد. چه ملت و چه شهریار مکلفاند به او پاداش دهند.
ولی اگر از روی تنگ نظری به جای پاداش دادن به او اهانت کنند یا او را بیازارند، تقصیری نابخشودنی مرتکب شده و خود را به ننگ آلاییدهاند. و این گونه شهریاران ناسپاس فراواناند.
کورنلیوس تاسیتوس علت آن ناسپاسی را این گونه بیان کرده:
«آدمیان به گرفتن انتقام ِستم بیشتر گرایش دارند تا به سپاسگزاری ِنیکی؛ چون سپاسگزاری را باری گران (و پذیرش منت) تلقی میکنند و انتقام را سود (و دستاورد)»
ولی اگر ملت یا شهریاری نه از سر تنگ نظری که از روی بدگمانی به سردارش پاداش ندهد -یا به سخن بهتر به او اهانت کنند- تا اندازهای معذورند.
برای این نوع ناسپاسی، مثال فراوان میتوان یافت. زیرا سرداری که در پرتو لیاقت و مردانگی خویش -برای شهریار- کشوری را متصرف میشود و دشمن را شکست میدهد و نامی بلند مییابد و برای سربازارنش غنیمت فراوان به چنگ میآورد، در نظر سربازان و دشمن و رعیت -همه- چنان اعتباری مییابد که شهریاری که او را به میدان جنگ فرستاده است، از پیروزی او شادمان نمیتواند شد!
….
بدگمانی که ممکن است به سبب پیروزی سردار در دل شهریار پدید آمده باشد، در اثر حرکات و سخنان گستاخانه سردار شدیدتر میشود و شهریار ناچار به این فکر میافتد که خود را از شر او مصون نگاه دارد.
و بدین منظور درصدد بر میآید که یا سردار را بکشد، یا اعتباری را که او در میان سپاه و تودهی مردم یافتهاست را از میان ببرد. و برای وصول به این هدف، به همه وسایل توسل میجوید تا در مردمان این باور را به وجود آورد که پیروزی در جنگ حاصل لیاقت و مردانگی سردار نبوده، بلکه علت آن بخت نیک یا ناتوانی دشمن یا خردمندی و کاردانی سایر افسرانی بوده که در جنگ بودهاند.
…..
این بدگمانی در فرمانروایان چنان امری طبیعی است که نمیتوانند خود را از آن خلاص کنند و نسبت به سردارانی که به دستور ایشان جنگیده و بر دشمن فائق آمدهاند، سپاسگزاری نمایند. و وقتی شهریاران مقتدر نتوانند خود را از چنگال این بدگمانیها رها کنند، چه جای شگفتی است اگر تودهی مردم نتوانند در برابر آن مقاومت کنند؟
….
پیش از آن که بحث را به پایان ببرم، میخواهم نکتهای را تذکر بدهم. ناسپاسی یا از تنگ نظری نشات میگیرد یا از بدگمانی. اقوام و ملتها هیچگاه از سر تنگ نظری ناسپاسی نمیکنند و به علت بدگمانی نیز کمتر از شاهان به ناسپاسی میگرایند چون به ندرت دستاویزی برای ناسپاسی مییابند.
»
*
تیتر و متن عینا برگرفته از گفتار 29 ام:
گفتارها (1517)، نیکولو ماکیاولی/ترجمه: محمد حسن لطفی(1377)، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم(1388) / کتاب اول، فصل 29، صص 114-116.