دفعات گذشته، به هر نحو -یا با رای کمیسیون پزشکی یا با رایزنی های مقامات عاقل دلسوز- نگذاشته بودند که حبس وی محقق شود و اتفاق افتد.
اما این بار ظاهرا زمین خواران متنفذ موفق تر بوده اند و وی به زندان رفته و نگه اش داشته اند.
شاید کسانی که او را زندان کرده باشند، ندانند چه کرده اند (چه عوامل سطح پایین غذایی(!) و چه حضراتی که دلایل شخصی برای ماجرا دارند) یا آن را دست کم بگیرند، ولی آن دست اصلی که پشت پرده است، خوب می داند چه کرده و اهل فن را با چه محرومیتی مواجه ساخته. امیدوارم که این ناله های ما نیز به جایی برسد. به گوش حضرات کشتی بان برسد و نگذارند که این خودخواهان برای منفعت خویش کشتی نظام ما را سوراخ کنند و زبدگان باران دیده را از خدمه حذف.
مگر چند نفر مثل این آدم در ایران امروز هست؟ این طور تلفات به دست خودی دادن آیا به نفع ماست؟
ماجرا را به نقل از وبلاگ شهبازی در ادامه مطلب مشاهده کنید.
سهشنبه، اوّل آذر 1390/ 22 نوامبر 2011، ساعت 10:35 صبح
انتقال به زندان عادل آباد
دقایقی پیش به زندان عادل آباد معرفی شدم. از دوستان خداحافظی میکنم تا فرصتی دیگر.
انتقال شهبازی به زندان
دوشنبه، 30 آّبان 1390/ 21 نوامبر 2011، ساعت 6 بعدازظهر
اندکی پیش، با حضور مجدد مأموران به منزل، متوجه شدم که برغم تاریکی شب، باید به زندان منتقل شوم. آنها که میخواهند از ماوقع به تفصیل مطلع شوند به اینجا مراجعه کنند. [+] در صفحه فوق، سیر ماجرا، از آغاز تا امروز، ذیل عنوان «تاریخچه کتاب»، درج شده.
خلاصه این است:
یک سال و پنج ماه محکومیتی است که به دلیل نگارش کتاب «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز» (نشر اینترنتی، فروردین 1387، 1461 صفحه) و ملحقات آن، از سوی شعبه 16 دادگاه تجدیدنظر شیراز برایم در نظر گرفته.
شاکیان اصلی من عبارتند از سردار عبدالعلی نجفی، فرمانده وقت ناحیه مقاومت سپاه فارس، سرهنگ ابراهیم عزیزی، فرمانده وقت بسیج ناحیه مقاومت شیراز، محمود قوام (وارث و نوه ابراهیم خان قوامالملک شیرازی و برادرزاده ملک تاج همسر امیراسدالله علم، نخستوزیری که قیام پانزده خرداد 1342 را به خاک و خون کشید) و چند نفر از عوامل ایشان هر یک به دلایلی.
در کتاب «زمین و انباشت ثروت» نجفی و عزیزی را، در کنار افراد دیگر، به سوءاستفاده از موقعیت شغلی، در مقام فرماندهان سپاه ناحیه مقاومت فارس و شیراز، برای دستاندازی به اراضی مردم و مراتع عشایر متهم کردم و محمود قوام را به زدوبند با شرکت احرار فارس برای تصرف مراتع عشایر طوایف ششگانه سُرخی به دلیل مجاور بودن با موقوفه امامقلی خان، والی فارس در زمان شاه عباس بزرگ و فاتح هرمز و بنیانگذار مدرسه خان شیراز، که در زمان رضا شاه به نام موقوفه ابراهیم خان قوام، پدر علی قوام (داماد رضا شاه)، ثبت شده است.
سردار نجفی مدتی بعد فرمانده سپاه انصارالمهدی (حفاظت از شخصیتها) شد، چند ماه بعد از این سمت برکنارش کردند و با تنزل جایگاه در مقام سرپرست تیم حفاظت رئیسجمهور قرار گرفت. برغم این که با مشایی روابط بسیار نزدیک برقرار نمود، اخیراً از اینجا نیز برکنارش کردند. سرهنگ عزیزی، برخلاف نجفی، رشد صعودی کرد و هم اکنون استاندار هرمزگان است با آن بندرگاه و گمرکات عظیم و درآمدهای سرشار. محمود قوام نیز، که در اوائل سالهای 1380 با جیب تهی و وضع اسفناک مالی از لندن به ایران بازگشت و به خانه یکی از فهندژهای سعدی پناه برد، از طریق فروش غیرقانونی مراتع عشایر سُرخی میلیاردها تومان از شرکت احرار فارس و عدهای دیگر گرفت و به کیف و حال خود مشغول شد.
برغم بازتاب وسیع کتاب من و موجی بزرگ که علیه تخریب مراتع ایجاد کرد، هیچ کس متعرض این گونه افراد نشد. یک سال و پنج ماه زندان "پاداش" این خدمت بود: نگارش کتابی که کمترین تأثیرش متوقف کردن فرایند وحشتناک و روزافزون تخریب محیط زیست و جنگلها و مراتع فارس بود.
در مراحل رسیدگی در دادسرا و دادگاه بدوی موازین قانونی لازم، مانند استعلام از مراجع ذیربط و احضار شهود، رعایت نشد. به این ترتیب، در دادگاه بدوی به پنج ماه زندان قطعی و ششصد هزار تومان جریمه محکوم شدم. به رأی صادره اعتراض کردم.
دادگاه تجدیدنظر، که حق تشدید رأی دادگاه بدوی را ندارد، به جای آن که به علل مخففه، مانند شخصیت و خدمات علمی و پیشینه و سوابق من، استناد کند و پنج ماه زندان را به جریمه نقدی بدل نماید (آنگونه که مرسوم است)، ششصد هزار تومان جریمه نقدی را به زندان تبدیل کرد که شد یک سال زندان. به این ترتیب، یک سال زندان به پنج ماه سابق افزوده شد و به هفده ماه زندان محکوم شدم.
از رأی صادره دادگاه تجدیدنظر بیخبر بودم که بدون رعایت صوری تشریفات قانونی در شامگاه چهارشنبه، 9 آذر 1389، به خانهام ریختند و پس از جستجوی خانه و بردن برخی وسائل شخصی مرا به بازداشتگاه اطلاعات نیروی انتظامی منتقل کردند. نمیدانم بازداشت در تاریکی شب (ساعت 6:31 بعد از ظهر) با ریختن دهها مأمور پلیس و جستجوی خانه برای محکومی که جرمش فقط و فقط «افترا و نشر اکاذیب و توهین» است، نه بمب گذاری یا قتل یا سرقت مسلحانه یا قاچاق مواد مخدر یا برداشت چند هزار میلیارد تومانی از بیت المال و غیره، چه توجیه قانونی دارد؟
فردای آن روز به دلیل بیماری قلبی با رأی کمیسیون پزشکی قانونی آزاد شدم. شاکیان متنفذ اعتراض کردند. پرونده به تهران رفت و کمیسیون پزشکی قانونی تهران نیز نظر پزشکان شیراز را تأیید نمود.
مدتها در کشاکش با دستگاه قضایی شیراز بودم. در پی درخواست من و پیگیری وکیلم، پرونده به تهران رفت و سرانجام از مجاری مختلف و موثق شنیدم که اجرای حکم متوقف شده و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه همعرض ارسال شده.
معهذا، ماههاست که تلفنهای مقامات دادسرای شیراز ادامه دارد و همچنان خواستار معرفی من به زندان هستند. تقاضای ارسال برگهای مکتوب میکنم برای معرفی خود و چیزی به دستم نمیدهند. به این روند مشکوک بودم و تصورم این بود که خودسرانه عمل میکنند.
اینک، ظاهراً باید دوره محکومیتم آغاز شود. من بارها زندان کشیدهام و این یکی نیز برایم آموزنده خواهد بود.
مبارک است این زندان بر محققی زحمتکش که تنها «گناهش» هشدار دادن درباره مفاسد مهلکی بود که همچون گرداب جامعه ایران را به کام خود میکشید. او زودتر از دیگران دید این روزها را که «سونامی فساد» همه جا را فرا گرفته است.
اگر به هشدارهای دلسوزانه امثال من توجه میشد، به یقین کار به اینجا نمیکشید، فسادهای چند میلیارد دلاری از درون دیوانسالاری برون نمیزد و چون امروز در این گرداب بلا مبتلا نبودیم. افسوس که سرنوشت به گونه دیگر رقم خورده است.
عبدالله شهبازی
حسب حال من و دستگاه قضا
نامه زیر را در اوّل آبان 1390 برای ریاست دادگستری فارس ارسال کردم:
چو پرده دار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
جناب آقای دکتر خدائیان، ریاست محترم دادگستری استان فارس
با سلام و احترام
اینجانب عبدالله شهبازی، مورخ و نویسنده، به دلیل نگارش کتاب «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز» (فروردین 1387) حدود سه سال و نیم است بطور دائم با زنجیرهای از آزارهای قضایی مواجهم. این موارد را شرح میدهم نه فقط برای بیان وضع خود، بلکه برای استحضار جنابعالی و سایر دلسوزان انقلاب و نظام از وضع موجود و بسترهایی که اجازه میدهد صاحبان قدرت و ثروت با بهرهگیری از نابسامانیهای دیوانسالاری عریض و طویل قضایی و با تمسک به محملهای به ظاهر قانونی هر چه میخواهند با جان و مال مردم بکنند. این وضع من است که نه ضعیفم نه زبان بسته؛ وای بر آنان که بضاعتی ناچیز برای دفاع از حقوق خود دارند.
همه معترفیم که مهمترین شاخص برای سنجش میزان سلامت و رشدیافتگی یک جامعه وضع دستگاه قضایی آن است. شاید این نامه تصویری از وضع دستگاهی که حضرتعالی متولی آن شدهاید، و البته میدانم وارث گذشتگاناید و در ایجاد این وضع نقش نداشتهاید، به دست دهد و شاید انگیزهای شود برای تأمل جدّیتر درباره راهکارهای عاجل برای برونرفت از این وضع.
تدوین و انتشار کتاب «زمین و انباشت ثروت» با عدم واکنش از سوی دستگاه قضایی مواجه نبود. و البته این واکنش در جهت توجه به مفاد آن برای اصلاح وضع جامعه و مبارزه با مفاسد صورت نگرفت. بعکس، به دلیل شکایت شاکیان، که ثروتمند و ذینفوذ بوده و هستند، اینجانب تحت عنوان «تهمت و افترا و نشر اکاذیب و توهین» مورد پیگرد قرار گرفتم و به سرعت و بدون رعایت تشریفات معمول قانونی، مانند دریافت استعلام از مراجع ذیربط یا حتی احضار شهود مورد درخواست برای اثبات مجرمانه بودن ادعاهایم، در دادگاه بدوی به پنج ماه حبس و 600 هزار تومان جریمه نقدی و در دادگاه تجدیدنظر، که گویا حق تشدید مجازات دادگاه بدوی را ندارد، به یک سال و پنج ماه زندان محکوم شدم. این حکم به علت بیماری قلبی اینجانب و نظریه کمیسیون پزشکی قانونی شیراز، و در پی اعتراض شاکیان نظریه کمیسیون پزشکی قانونی تهران، متوقف ماند ولی هم اکنون با اعلام مکرر و دائم از سوی دادسرای اجرای احکام شیراز مواجهم برای معرفی خود به زندان.
در فضایی که آشکار شدن چهره کریه فساد مالی تار و پود نظام و آرمانهای انقلاب را در معرض چالشهای جدّی قرار داده، زندانی کردن نویسندهای خدوم و زحمتکش، که سالها پیش از سر دلسوزی درباره این مفاسد بطور جدّی و مستند هشدار داد، برگی افتخارآمیز در کارنامه دستگاه قضایی نیست بویژه اگر این زندان حیات او را در معرض مخاطرات غیرقابل پیشبینی قرار دهد که چنین خواهد بود.
باید بیفزایم که در جریان اجرای این حکم، در تاریخ 10 آذر 1389، زمانی که حتی از قطعی شدن حکم خویش مطلع نبودم، شبانه به خانهام ریختند و بدون داشتن مجوز قضایی برای بازرسی به کاوش دقیق خانه پرداختند گویی جنایتکار متواری یا قاچاقچی مواد مخدر یا مختلس چند هزار میلیارد تومانی یافتهاند. از سایر آزارها و نیز از توهینها و تهمتهایی که در برخی روزنامههای شیراز، حتی از سوی افراد دارای مناصب قضایی، با ذکر نام علیه اینجانب مطرح شد میگذرم.
در مقابل، در سالهای اخیر تمامی شکایات اینجانب، از جمله شکایت متقابل به دلیل انتشار سی. دی. و وبگاهی با عنوان «شهبازی2» که حاوی زشتترین توهینها به پدر شهید، خانواده، فرزندان و شخص اینجانب بود، و نیز شکایات مربوط به تعدی و تصاحب اموال موروثی خود و خانوادهام، در شعب مختلف دادسرای عمومی شیراز مسکوت مانده و مورد رسیدگی قرار نگرفته. اگر لازم بود میتوانم فهرستی بلند از شماره پروندههای شکایات رسیدگی نشده خود تقدیم کنم. این رویه بیانگر دوگانگی فاحش در اجرای قانون است.
به این بسنده نشده و تا به امروز در کار پروندهسازی و آزار من با محملهای قضایی هستند. به این ترتیب، به گمانم باید مقولهای جدید به واژگان حقوقی ایران افزوده شود بنام «مزاحمت و ایذاء قضایی».
زندانی کردن یک نویسنده و مورخ، به دلیل انتشار کتابی در تبیین نحوه کسب ثروت از طریق غارت اراضی دولتی و خصوصی، البته موجه و زیبنده نیست. لذا، آقایان در پی آناند که برای من پروندهای مانند خود درست کنند یعنی مرا به سان خویش «مفسد اقتصادی» جلوه دهند. مستمسک ایشان اراضی موروثی خانوادگی من است که البته با تاراج وسیع سالهای اخیر توسط کانونهای فوق چیز قابلی از آن برای مادر و خواهران و برادران و بنده و سایر مالکین بر جای نمانده. معهذا، در قبال همین ارثیه غارت شده نیز اینک در موضع متهم جای گرفتهام زیرا اداره منابع طبیعی فارس بناگاه کشف کرده که اراضی کشاورزی معمور آباء و اجدادی فوق مصداق مرتع و جنگل و لذا متعلق به دولت است برغم قدمت این اراضی و وجود قنوات و آثار کشت کهن در آن. این همان سازمانی است که ید طولایی در واگذاری اراضی گرانقیمت دولتی به این و آن فرد قدرتمند دارد حتی اگر آن فرد به یک خاندان سرشناس بهائی- ماسون تعلق داشته باشد و تا چندی پیش دستیار رضا پهلوی، پسر شاه مخلوع، که اینک به لطف برخی آقایان از لندن به ایران بازگشته است. به این آقا هفتاد هکتار زمین دولتی در سروستان فارس واگذار میکنند و طی تشریفات مفصل، تشریفاتی در حد یک وزیر و با حضور فرماندار و مقامات بلندپایه، برایش مراسم کلنگزنی برگزار میکنند و در مقابل زمین سنددار کشاورزی موروثی من و امثال مرا دولتی اعلام میکنند. فسادها در این زمینه چنان عظیم است که بیان آن جز افزودن رنج چیزی برای من و شما ندارد.
نحوه این پروندهسازیهای بغایت غیراخلاقی و زشت و ظالمانه علیه خود را طی نامهای جداگانه تقدیم میکنم. در این نامه جزئیات شرح داده شده است.
انتظار بنده و همه دلسوزان انقلاب و آرمانهای امام راحل این است که حضرتعالی، در مقام رئیس دادگستری فارس و فردی که به دلایل عدیده امید میرود منشاء تحولی در وضع نظام قضایی استان شوید، به مندرجات کتاب «زمین و انباشت ثروت» رسیدگی کنید و همزمان مانع از تداوم انتقامگیریهای کینهتوزانهای شوید که سالهاست نویسنده این کتاب را در معرض مخاطرات جدّی قرار داده است.
اگر روزی زنده بودم و شاهد عزمی برای اجرای عدالت، گفتنیها را، بسیار بیش از آنچه در «زمین و انباشت ثروت» بیان شده، خواهم گفت. به امید آن روز.
عبدالله شهبازی